برگه‌ها

آوریل 2024
ش ی د س چ پ ج
 12345
6789101112
13141516171819
20212223242526
27282930  
 
No Image
خوش آمديد!
تبلور اختلالات روحی در شعر نو فارسی/ دکتر بیژن باران پيوند ثابت

خلاصه. این مقاله گام نخستین جستاری در دو جهت در ادبیات معاصر ایران است.  نخست، مناسبات اختلالات روحی با خلاقیت ادبی را بررسی می کند.  دوم، تبلورات این مناسبات را در پیش کسوتان شعر نو، تحت ژانر ادبی مرثیه خوانی، مورد کنکاش قرار می دهد.  یکی از مضار روال تکوین مدنیت جدید، اختلالات روحی و خلجانهای ذهنی در شهروندان مساعد است.  در میان انسانهای حساس باید باین پرسش پاسخ داده شود:  آیا خلاقیت ادبی منجر به اختلالات روحی می شود یا برعکس؟ رابطه خلاقیت ادبی با هزینه روحی در غرب، هم بطور آماری و هم نظری، نشان داده شده است. با انطباق این دو، مناسبات و تبلورات، بر برخی آثار شاعران نو، متون آنها با برد ادبی- اجتماعی شان مورد نقدی نوین قرارمیگیرند.  تا خواننده ابزار جدیدی در لذت، آموزش، نقد  این آثار در دست داشته باشد؛ بتواند اشعار معاصر فارسی را با این ابزار محک بزند. تبلور اختلالات روحی در نمونه هایی از شاعران معاصر با بسآمد/ فرکانس مترادفات افسردگی، اضطراب، بیگانگی آورده می شوند.

 

مقدمه. ادبیات بخش مهمی از فرهنگ جوامع متلاطم خاور میانه قرن بیستم است. این تلاطم رسیدن به ارزشهای اجتماعی غربی ست که با خود دشواریهایی هویتی را بهمراه دارد. مدرنیسم غرب دو جزء مشخص داشته که هر کدام طرفداران خود را دارد: مدرنیزاسیون ساختارهای کلان ملی مورد علاقه دولت و شرکتهای خارجی؛ مدرنیته نهادهای شهری مورد حمایت مردم و نهادهای مدنی جهانی. تلاشی حیات قومی، با فروپاشی شبکه گسترده ش، تشکیل خانواده خود- اتکا با تطویل امانی دوره پرورشی در شهرهای پرجمعیت پرحادثه، منجر به ظهور بیگانگی و خلجان ذهنی،

نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
مرگ ویرژیل / فاطمه محسن زاده پيوند ثابت

 

 

عنوان مقاله : نوشتاری بر سفرنامه ی دکتر سیّد مهدی موسوی

_____________________________________

 

به سفرهای درازی رفتم .                         ” با احترام به شهیارقنبری و سفرنامه اش ”
مادرم چاقورا درحوض نشست ، ماه زخمی می شد.     “سهراب ”
دورها آوایی است که مرا می خواند.                           “سهراب”
واین منم / زنی تنها در آستانه ی فصلی سرد / در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین / ویأس ساده و غمناک آسمان / و ناتوانی این دستهای سیمانی          ” فروغ فرخ زاد “

 

 

 

شاعر با این پیش درآمدها ، سفرنامه اش را دکلمه می کند و مخاطب را به سفر در جهان متن فرا می خواند:« نوربی اسم توی ذوقم زد…» دکلمه ای دقیق و دل نشین که غم ، صلابت ،بغض ، معصومیتی کودکانه ، تفاخر، تمسخرو…رادرهر بیت ، به گونه ای برجان مخاطب می نشاند، لاجرم از دل برآمده است!
درادبیات فارسی سفرنامه هایی به نظم ونثر ، مفصّل و مختصر ، نگاشته شده اند که به خصوص در عرصه ی نثر ، شامل اطّلاعات مفیدی درزمینه های مختلف جغرافیایی ، اجتماعی، سیاسی و …می شوند. دراشعارنیز با چنین رویکردی ، زبان ، خیال و اندیشه مکمّل یکدیگرند .
  سفرنامه سیّد مهدی موسوی ، مانند بسیای از اشعارش ، اثری است با لایه های معنایی و کنایی ، شعری که با اندیشه پیوند خورده است . در نخستین لایه ، با راوی مواجه می شویم که برای فرار از خاطرات معشوقی که با روحش درآمیخته است ، به سفری داخلی می رود. راوی در هرشهری به ویژگی بارزآن شهر اشاره می کند و همان گونه که درآغازگفته :« خواستم از خودم فرار کنم / به تو از هردقیقه برخوردم » ؛ گویی در تمام مسیرمعشوق با او همراه است و در نهایت به مبدأ ، یعنی همان شهر کابوس هایش ، تهران ، باز می گردد.
  درونمایه ی اصلی شعرحرکت است ، امّا حرکتی دایره وار و خیّام گونه

نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
جایگاه زنان در داستان های کوتاه احمد محمود/دکتر مجید پویان پيوند ثابت

چکیده

زنان‌ درجهان داستان‌های‌ کوتاه‌ احمد محمود ‌شخصیّت‌هایی‌ ایستا هستند که‌ به‌ هیچ‌ روی‌ پویایی‌ و حرکت‌ تکاملی‌ شخصیّت‌های‌ِ مرد را ندارند. تعارض‌ها، تضادها، عواطف‌ و خواسته‌هایشان‌ به‌ گونه‌ای‌ منحصر به‌ فردْ درونی‌ نمی‌شود تا آنان‌ را از کلّیت‌ «زنانگی‌» به‌ هویّت‌ «زن‌» بودن‌ برساند. در حقیقت‌ «فردیّت‌» زنان‌ داستان‌های‌ کوتاه‌ محمود در روند ارتقا به‌ شخصیّت‌های‌ نوعی‌ یا نمونه‌نما  قربانی‌ می‌شود. بنابراین‌ در این‌ داستان‌ها نباید در جست‌ و جوی ‌شخصیّت‌هایی‌ از زنان بود که‌ توانایی‌ شگرفی‌ برای‌ فراتر رفتن‌ از خود داشته‌ باشند.

محمود در درونی‌ کردن‌ علائق‌، خواسته‌ها و عواطف‌ زنان‌ داستان‌هایش‌ و ارائه‌ چهره‌ای‌ به‌ «فردیّت‌» رسیده‌ از آنان‌ کوششی‌ به‌ کار نمی‌برد، زیرا در پس‌ نام‌های‌ مختلف‌ و متعدّدْ کلّیت‌ «زنانگی‌» را با ویژگی‌هایی ‌مشترک‌ و فراگیر توصیف‌ می‌کند. وی‌ با نگرشی‌ تراژیک‌ به‌ ‌ زنان‌ْ آنان را قربانی‌انی‌ می‌داند که‌ بر اثر نابهنجاری‌های‌ اقتصادی‌، صنعتی‌، فرهنگی‌ و سیاسی‌ محکوم‌ به‌ رنج‌ کشیدن‌، بردباری‌، ابتلا به‌ انواع‌ مفاسد و سرانجام‌ مرگ‌ و نیستی‌ اند‌…

واژگان کلیدی:  احمد محمود،داستان نویسی معاصر،زن،نقد جامعه شناختی،طبقات اجتماعی

علل فقدان حضور تأثیرگذار زن در داستان های کوتاه محمود

نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
نقدی بر غزل نامه ی محمّد سلمانی / سالار عبدی پيوند ثابت

 

محمد سلمانی از شاعران غزل سرای روزگار ماست . وی از جمله شاعران معدود امروز است که با وقوف و آگاهی از چم و خم و ویژگی های خاص غزل این سال ها در هوای تغزل تنفس می کند . اولین موضوعی که ممکن است در مورد غزل در این سال ها به ذهن اهالی شعر و ادب خطور نماید بحث تجویز یا عدم تجویز این قالب در این برهه از تاریخ است که به سر می بریم که آیا این قالب سنتی با چهارچوب مشخص و محدود خود می تواند پاسخ گوی نیازها و دغدغه های انسان امروز باشد؟

        اگر در عصر پست مدرن اکنون که وجهۀ بارزی یافته است دقیق شویم ، نتیجه اش در باب شعر امروز این خواهد بود که صرف کلاسیک بودن یک قالب نمی تواند نشان از ضعف و ناتوانی آن در پاسخ گویی و ارضای سلایق ادبی روز مخاطبان باشد . چه ، آن چه اهمیت دارد پیام و سخنی است که در هر قالب و ظرفی ارائه می شود . از سویی ، من یک جنبۀ طلایی اعجاز در غزل – این قالب بسته و یکنواخت – می بینم که هرگز در انحصار چار چوب بستۀ تعریف شدۀ کلاسیک خود نمی ماند و با جاذبه ای جبلی و نامکشوف  که دارد به فراخور و تناسب موقعیت های مکانی و زمانی موجود موجب التذاذ می گردد .

نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
نقدی برمجموعۀ قاچاق عطر تو سرودۀ هادی خوانساری/سالارعبدی پيوند ثابت

می خواهم به غربت بروم

                                                                                                       

عاشق  زنی شوم

                                                                                                      

 و برای میهنم

                                                                                                    

 گریه کنم

(ص۶۶)

           هادی خوانساری را به چند دلیل موجه از نظر خودم عزیز می دارم! یکی این که تا به امروز در مسلک و مرامی که برای خود در حیطۀ هنر و شخصیت اجتماعی به تبع آن برگزیده است ، پای می دارد ، ثابت قدم است و اعتقادی راسخ داشته به آن چه گفته است و از او شنیده ایم! دیگر این که در جهت جامۀ عمل پوشاندن و نیل به آن چه گفته و اندیشیده است ، تلاشی جامع و خستگی ناپذیر از وی در طول این سال ها شاهد بوده ایم! این هدف جهادی و کوششی در واقع چیزی نیست جز پاس داشت و تلاش در جهت محقق ساختن آزادی ، صلح ، نوع دوستی برای تمام ملل و انسان های حاضر در جهان و در قید حیات!

       وی در این راه ، بدون چشم داشت به حمایت و پشتیبانی ، یک تنه و بی وقفه کوشیده است و خدمات ارزنده ای ارائه کرده است و به عقیدۀ من سزاوار تقدیر، تشویق و سپاس گزاری ست. وی به آزادگی و صلح جهانی ، حال در هر لباس و ملیتی که باشد احترام می گذارد و در جهت همه گیر کردن این اهداف مقدس و خدایی و شناساندن قهرمانان و اسوه های این راه پر خطر ، کوشیده است حال می خواهد میرزا کوچک خان ، باقر خان ، ستار خان و … خودمان باشد یا آزاده مردان غیوری چون چه گوارا!

نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
گاهی به مجموعه ی«دو واو»داوود ملک زاده/سریاداوودی حموله پيوند ثابت

 

عنوان مقاله : 

نگاهی به مجموعه ی«دو واو»داوود ملک زاده

…شاعری که از سمت زمین به آسمان می بارد.

___________________________

 

ـ بگذار همان قصه ی گندم باشد/بگذار زبان شعری ام گم باشد/بگذار بگویم تو کمان ابرویی/هر چند زبان قرن پنجم باشد ص۲۲

 ذهنیت من با شعر کلاسیک همساز نیست،اما مضامین اجتماعیِ غیر متعارف در بعضی رباعی های ملک زاده مرا وادار به خوانش «دو واو» کرد،نخست فکر کردم مانند بیشتر رباعی سرایان این دهه ها مرا به دوران ساسانی می برد؛ با همان فرمول جبری کلاسیک جزیی نگر!! ولی با هر بار خواندن وسوسه نوشتنم بیشتر می شد که ملک زاده هم یک روزی یک جایی به طنز گفته بود؛ نقد از قلم من طیبات است!! که  معتقدم  جهان بدون شعر ناممکن است زیرا شعر در هر پدیده ای حضور دارد و این نهفته گی را شاعرباید ممکن سارد که جز با تیز بینی و هوشیاری ممکن نیست….

 گفتگوهای زیادی پیرامون قالب رباعی هست؛ زبان رباعی شاید از لحاظ ساختار مشکل ترین صورت زبان است که فشار خون زبان پارسی با رباعی بالا و پایین می شد و در همه ی  دوران مخاطب داشته است. و هنوز هم کم و بیش نبض اش می زند. که سنگینی مفاهیم شعری در این نوع ژانر نهفته است. با توجه به قالب ساختاری تحول پذیر است و شاعر با باورپذیری  این دگرگونی را روش مند و  به زبان مدرن نزدیک کرده است.ملک زاده مانند کتاب قبلی خود «تهران برای شعر شدن شهر کوچکی ست» گاهی از مدار مداخله گر ی  بیرون می زند وبا کنایه نوعی از لفظ و معنی را بکار می برد ولی در این جا با گریز از عینیت های ساختاری و قالبی خواسته دیوار صوتی رباعی را  بشکند!

با این وصف غیر منصفانه است اگرخواننده دچار سوء تفاهم در تعبیرشود، زیرا شاعر در این ساختاربا طنازی و سمبل سازی و نماد پردازی ایده های خود را در قالب کلاسیک ریخته و با کلیت  مفاهیمی و هنجار شکنی های عاشقانه و اجتماعی توصیفاتی نابی به زبان آورده است:

نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
خصیصه های تولید شعر شاملو/دکتربیژن باران پيوند ثابت

 

 مقدّمه

 شاید شاملو خوشش نیاید که او را با فردوسی در زبان فارسی همتراز دانست. ولی ۶۰ سال کار ادبی او  دو برابر تعداد سال های صاحب سطر “بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی” است. اگر فردوسی واژه های خراسانی را هزار سال پیش در شعر جا انداخت؛ شاملو واژه های زبان محاوره ای تهرانی را در کتاب کوچه، موازی کار سترگ لغتنامه ی دهخدا، گردآوری کرد و در آثار ادبی خود به کار برد. کتاب کوچه به صورت نرم الکترونیک در ویکی اینترنت به مرور خواهد آمد.

 نقد شعر و آثار شاملو ابعاد گوناگونی را دربر دارد. در این جستار سه خصیصه ی شاملو در باره ی شعر ـ که از او به صورت حضوری شنیده ام ـ واشکافی می شوند:

  • ♦ کوتاهی طولی شعر ـ متناسب با گنجایش حافظه کوتاه مدّت خواننده .
  • ♦ دستنویس اولین شعر ـ تقلیل کنترل مشعر در مغز راست بر نویسش در مغز چپ .
  • ♦ زمزمه ی خوانش شعر ـ کاربرد تلّفظ دهانی لحن و شنیدن آهنگ .

نظرات[۲] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
مزامیر خاکستری هوشنگ چالنگی / سریا داوودی حموله پيوند ثابت

            « مریدی در معبد زنبق ها نیست، مبادا گیاهان بوی حرف شاعران بگیرند »

 _____________________________________

 

در خصوص شعر موج ناب و موج نو خوزستان زیاد شنیده ایم . از شب های شعر خوشه تا معرّفی شاعران در مجلّه ی تماشا، از مفید و بنیاد و فردوسی گرفته تا نقطه نظریه های کی و کی در دنیای سخن ، آدینه ، معیار ، عصر پنج شنبه و اظهار نظرهای دیر از راه رسیده ها در هفته نامه ها و روزنامه ها که همچنان به تشریح دل و روده موج ها نشسته اند و شترهای بالدار را نمی بینند !  و امّا همه و همه ندیم موج اند نه شعر ! زیرا از دیدگاه شعر مهم است آغازگر که بوده است، ولی خیلی مهم تر این که چه کسی هنوز شاعر مانده است ؟ حالا این کلاف به دست کی و کجا و چگونه ، این حرف های ژورنالیستی تیر در تاریکی است؛ چرا که شعر خوب و اثرگذار احتیاج به این همه سابقه سازی ندارد و این نان های محفلی خشک و غیر قابل هضم اند و خیلی ها زیر چتر خودشان خیس شده اند !! اگر این طیف پر شعار رو به قبله حقیقی شعر داشتند، به بلوغ فکری ، ذهنی ، اجتماعی نزدیک می شدند و شعر جنوب هم لگدکوب فلانک و بهمانک نمی شد .

از این رهگذر باید گفت زیر سایه ی جناب هوشنگ چالنگی خیلی حرف  نشسته است دفتر و « زنگوله تنبل » به دور از همین باد و مبادها با صدق آمده است تا خود به « بودن » اعتراف کند و یا به قول ارسطو در متافیزیک امری پذیرفتنی شود، زیرا : «آنچه هست که هست و یا از آنچه نیست که نیست صدق است »

نظرات[۳] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
چرخ زدن در باد/ منصور خورشیدی پيوند ثابت

من درخت شهرزاد می بافم

شاعر : مینا میر صادقی

نشر آرویج

 

____________________________

 

بی توجّهی به هماهنگی اجزا و اشیا درزبان موجب می شود تاشاعر در القای مفاهیم ، ذهن خود را در گیر اموری کند که تناسب چندانی بین کلمات و معنای حاصل از آن  وجود نداشته باشد .

شاعر نیّت بیان کلمات ، ترکیبات و تصویر های بر ساخته را زمانی آشکار می سازدکه پاسخی به تمنای درونی خود داده باشد؛ برای بیان امر واقع که در زندگی روزمرّه با آن دست به گریبان است  :

لباس هایت را در بغض جا می گذارم

و نامت را که می آورند

چاهی در گلویم چادر می زند

کسی صدایم می کند

منظور شاعرساده تر از نمونه ی فوق این گونه بیان می شود :

 

نظرات[۲] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
عشق ازلونی دیگر در غزل حسین منزوی/سالارعبدی پيوند ثابت

ماوصل را با واژه هایی تازه معنا می کنیم

روزی بیامیزیم اگر با یکدگر دیوانه جان

 

            در مورد حسین منزوی و شعر او تا به حال مطالب جسته و گریخته‌ی نه چندان زیادی نوشته شده است، امّا مطلبی که به وضوح و روشنی در مورد نقش و جایگاه منزوی در شعر معاصر امروز نوشته شده باشد به چشم نمی‌آید. نوشته‌ها بیشتر یا به کلّی‌گویی و ابهام در مورد گوشه‌ای از مشخّصات شعری وی پرداخته یا به تعریف و توصیف غیرکارشناسی در مورد منزوی و شعرهایش که این حاکی از آن است که نویسنده‌ی آن آگاهی و اطّلاع چندانی از شعر امروز و ویژگی‌های موجود در آن و به‌خصوص نقش و جایگاه منزوی در این میان ندارد و تنها در این‌جا و آن‌جا شنیده و خوانده است که مثلاً حسین منزوی پدر غزل معاصر ایران است یا در مقدّمه‌ی برخی کتاب‌ها خوانده که چه القاب و عناوین مطنطنی از جانب نویسندگان آن کتب به منزوی داده شده است و در ذهن خود همه‌ی این تعاریف و برجستگی‌ها را جمع آورده و با رنگی از تعصّب که اساساً نکوهیده است و چشم واقعیّت ‌نگر را کم‌سو می‌سازد، به عنوان نوشته‌ای و مقاله‌ای در جایی به چاپ رسانده است و چه بسا این مقالات هیچ نقشی در تعیین و معرّفی جایگاه شاعر شوریده‌حال ما به جامعه‌ی ادبی ندارند و بیش‌تر نقش سوء دارند و بس.

           نوشته های دیگری هم که توانسته‌اند تا حدّی نقاب از برخی اندیشه‌ها و عواطف طنّازانه‌ی منزوی بگشایند ،راه به جایی نبرده‌اند؛

نظرات[۲] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
شکل دیگر دیدن / منصور خورشیدی پيوند ثابت

یک دقیقه سکوت

محمد علی حسنلو

نشر هشتاد ـ ۸۹

___________________________

 

شعر را می توان اندیشه ی زبان تعبیر کرد ،  وقتی هویت خود را آشکار می کند ، بیش تر نمود پیدا می کند. زمانی که خواسته های شاعر در حضور و غیاب کلمات ، ورای خاصیّت ارتباطی به صورت نمادین یا استعاری عرضه می شود ، عینیّت پیدا می کند . شکل حرف هایی که به سطر تبدیل می شوند و سکوت را می شکنند  و رفتار هیچ چیز ی را باور ندارند . 

دست ها دیگر

رفتار دستبند را حس نمی کنند .

گاهی گل سرخی

پر پر شده روی تابوتم

همین هویّت عینی به حقیقت می رسد و آگاهی انسان را شکل دگر می دهد .

نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
زن درداستان های واقع گرایانه ی صادق هدایت/دکترمجیدپویان پيوند ثابت

عنوان مقاله :بررسی جامعه شناختی جایگاه زن در داستان های واقع گرایانه صادق هدایت

________________________________

 

برخلاف اجماع نسبتاً کلّی‌ای که در مورد زن‌ستیزی هدایت وجود دارد، این ستیزندگی عموماً در زمینه مناسبات عاطفی و زناشویی است، حال آنکه هدایت در برخورد با «زن» در مقام عضو جامعه‌ای با ساختار‌های فرهنگی، اجتماعیِ سنّتی و مردسالار، موضع‌گیری‌ای کاملاً انسانی، حمایتگرانه و نوعدوستانه دارد.اوج این رویکرد انسانی را می‌توان در داستان‌هایی مانند: تخت ابونصر، گجسته دژ و زنی که مردش را گم کرد دید.او حتّی در داستان‌هایی مانند: مُحلّل و طلب آمرزش که با نگاهی زن‌ستیز عملکرد زنانی را که موجب بیچارگی مردان شده‌اند، به نقد می‌کشد، باز هم زمینه‌های فردی، اجتماعی، روانی و طبقاتیِ چنین عملکردی را نشان می‌دهد و تا حدودی آنان را بی‌گناه و حتّی قربانی قلمداد می‌کند….

          فقر اقتصادی و فرهنگی، باورهای خرافی و عامیانه غلط درباره زنان، سوءاستفاده از برخی هنجارهای عرفی و شرعی؛ ناآگاهی طبقاتی، غلبه نظام مردسالار، برداشت صوری و قشری و خرافه‌آمیز از دین، خودباختگی در برابر فرهنگ و تمدّن غرب، چندهمسری، بیماری و نبود امکانات بهداشتی، نگاه ابزاری مردان به ‌زن و… از عواملی است که در جامعه در حال گذارِ روزگار هدایت به تباهی و قربانی شدن زنان می‌انجامد.

نظرات[۳] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
تأمّلی بر کتاب شعر«من شاعر متولّد شدم»/مجتبی مرادی پيوند ثابت

 

« من شاعر متولّد شدم» بهار ۱۳۸۹ در۸۵ صفحه توسّط انتشارات کودک و نوجوان رعنا  در ۳۰۰۰ نسخه چاپ شد. پس از انتشار کتاب از روزنامه ها ،رادیو،تلویزیون و سایت های خبری در باره ی فروغ داودی حرف و حدیث های زیاد شنیده شد. او را به عنوان خردسال ترین شاعر شعر نو معرفی کرده اند، البتّه توانایی اش در سخنوری  را هم باید به عناوین شعر گویی اضافه کرد. امروز نوشتن از فروغ داودی خردسال بزرگ اندیش کمی سخت به نظر می رسد؛ با توجّه با نوع و بیان شعری اش خواننده می ماند که چرا و چگونه به این نوع از شعر کشیده شده است ؟در حالی که بزرگ تر های اسم در کرده و عنوان برده مشغول سرودن شعر اتل متل برای امثال او می باشند.فروغ می گوید:« وقتی شعرهای کودکانه ی بعضی از شاعران را می خوانم خنده ام می گیرد؛این همه ابتدایی و کلیشه ای!…واقعا چرا به نیاز روز کودکان در نوشته ها توجه نمی کنیم چه اشکالی دارد کودکان ادبیّات روز را یاد بگیرند و در این زمینه ذهنیتشان را پرورش بدهند؟»…وقتی با فروغ صحبت می کنی در ایده ها و اظهار نظرهایش می مانی!

…فروغ مدرسه نمی رفت که با کتاب آشنا شده و الفبا را که یاد گرفت خورد و خوراکش کتاب شد،این را مادرفروغ می گویدو پدر که با مهربانی به چهره ی فروغ که دو چشم درشت در آن برق می زنند، نگاه می کند و  می گوید: من دوست دارم فروغ به رشته ی پزشکی فکر کند و شعر و ادبیّات برایش زنگ تفریح باشد!

نظرات[۲] | دسته: شعر, معرّفی کتاب, نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
هماهنگی لحن و تیپ در آثار احمد محمود/فاطمه محسن زاده پيوند ثابت

شخصیّت هر گوینده ای از خلال گفتارش آشکار می شود. گفتگوی داستانی درصورتی که متناسب با گوینده اش باشد، معرّف خصوصیّات روحی وفکری اوست. می دانیم که شیوه ی صحبت کردن هرفرد از تفکّر ، پیشینه ی خانوادگی وتربیتی ، قرار گرفتن در موقعیّت های گوناگون وبسیاری موارد دیگر تأثیر می پذیرد.نویسنده با آگاهی به این عوامل تأثیر گذار می تواند گفتگوهایی جذّاب و متناسب را ارائه دهد.
در این مقاله با در نظر گرفتن توانمندی و مهارت احمد محمود (۱۳۱۰-۱۳۸۱)درنگارش گفتگو هایی درخشان در داستان هایش ، پس از مطالبی با عنوان : “لحن ” ، “تفاوت لحن قصّه ها با داستان های امروزی ” ،” هماهنگی لحن متن داستان وگفتگوها”، به ذکرتوضیحات و شواهد متنوّعی با محوریّت هماهنگی لحن و تیپ در آثار احمدمحمود پرداخته شده است . امید که مقبول اهل ادب افتد.

لحن

لحن در اثر ادبی ، طرز برخورد نویسنده را با موضوع نشان می دهد؛ بدین گونه که لحن نویسنده در نوشته می تواند محزون، جدّی ، طنزآمیز، احساساتی ، ریشخندآمیز و … باشد.

نظرات[۴] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
تنهایی هدایت / امیرحسن چهل تن (بخش پایانی ) پيوند ثابت

درد هدایت ، این کاشف تیزبین تاریکی های درون ما تنها از کهنه پرستان نبود ، بلکه متجددینی که از نوع شین . پرتو نیز عاجزاز درک نبوغش را تخطئه ی او را پیش گرفته بودند . جنتی عطایی از قول شین . پرتو می نویسد : هدایت نسخه ی خطی بوف کور را به من داد که بخوانم . آن را خواندم و به او گفتم که خوشم نمی آید . شاید بدانید که من عاشق زیبایی و زندگی هستم واز هرچه نومیدکننده و گمراه کننده باشد بیزارم.
هدایت ناچار به دوستی می نویسد : همه ی درها بسته است ، خودم را نمی خواهم گول بزنم .

انجوی شیرازی می نویسد : « در همان سالهایی که هدایت با بی اعتنایی و حتی دشمنی هیأت حاکمه ی ایران روبه رو بود ، صدها نفرافراد بی هنرمدال علمی و فرهنگی گرفتند، چندین نفر که صلاحیت علمی نداشتند و حتی زبان نمی دانستند ، مأمورامور فرهنگی ما دراروپا بودند ، گناه هدایت فقط یک چیز بود : مناعت و بزرگ منشی .»

نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
چرخیدن در مدار کلمه / منصور خورشیدی پيوند ثابت

 

کلمه هایی که انگار خوابشان نمی برد

شاعر : نیلوفر ضرغامیان

نشر نگیما ـ ۸۸

______________________________________

 

توصیف مستقیم احساس و عواطف از راه تماشای پدیده های موجود در اطراف شاعر ، تفکّر اورا در یک محدوده ی تنگ محصور می کند که برای گریز از این موقعیّت بسته ، تلاش ذهنی بسیار قوی ضرورت حتمی است .

” من چشم می گذارم

و تو برای یک عمر گم می شوی “

نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
نقدی و گذری بر موسیقی(بخش پایانی) / سالارعبدی پيوند ثابت

 

قسمت اول مقاله را اینجا بخوانید :http://www.matneno.com/?p=1781

__________________________________

 

البتّه  انتقادی هم همواره و هنوز هم ، بر موسیقی اصیل ما روا بوده است و شاید همین انتقاد بزرگ ، در رشد و تسریع حرکت این جریان ، نقشی اساسی و کلیدی داشته باشد و آن تم تقریبا یک نواخت ، خواب آلود  و کم تحرک موسیقی اصیل ما باشد؛ به عنوان مثال آیا می شود موسیقی اصیل را در عروسی خواند و رضایت  حداکثری را جلب کرد؟ آیا این موسیقی ، سوای درک و شعور و عرفان بالای مستتر در آن که برای  جو و فضاهای سنگین کاربرد دارد ، برای چنین فضاهایی، چه تدبیری اندیشیده است؟ آیا واقعا ضعف در خود موسیقی است یا در مجریان آن که نتوانسته اند این جنبه از موسیقی را برای این کاربرد استخراج و فعّال نمایند؟!

           امروز هم ما دقیقا با همین مسأله مهم مواجه هستیم. درست است که شاید امروز هم میزان استقبال از موسیقی اصیل دهه های قبل از انقلاب خیلی زیاد باشد  و هنوز هم که هنوز مردم ، خاصّه جوانان ما این ارادت و علاقۀ قلبی به موسیقی سنّتی خود را حفظ کرده باشند، امّا همین مردم وقتی می خواهند در فضاها و موقعیّت های دیگر به موسیقی های سخیف گوش ندهند و از دل موسیقی قدمت دار خود موسیقی سبک تر و کاربردی تر را بشنوند چه باید بکنند؟

نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
نگاهی به «هجوم آفتاب»،اثر قبادآذرآیین/سریاداوودی حموله پيوند ثابت

 

داستان کوتاه قدمتی صدساله دارد؛با نگاهی اجمالی به سیر داستان نویسی در ایران  از سال ۱۳۴۰تا ۱۳۵۷ دوران پر شکوه ادبیات محسوب می شود که از منظر اجتماعی و تاریخی آثار  قابل تأملی نوشته شد ه است.از ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۰ داستان کوتاه با اشکال و تکنیک  و شگردهای خاص شکل خود را نشان داد. بومی نویسی در آثار: غلامحسین ساعدی، محمود دولت آبادی،صادق چوبک،منیرو روانی پور،  محمدرضا صفدری ،احمد محمود،علی اشرف درویشیان…به زیبایی ماندگار گشت، ولی در دهه ی هشتاد داستان کوتاه با این ژانر طنینی نداشت و روند نزولی گرفت و چهره ی شاخصی در این دهه پدیدار نگشت.

از این رهگذر  به عقیده ی من  باید از  ” مکتب مسجدسلیمان ” نام بردکه  در ضلع و زوایای ادبی  و هنری جای پای  نویسندگان و شاعران این خطه از  دهه های گذشته تا حال پیداست !البته در این شیوه  روایی ـ ساختاری پیشکسوتان مسجدسلیمانی، چون: منوچهرشفیانی(قرعه ی آخر) ، بهرام حیدری(زنده پاها و مرده پاها،لالی، به خدا که می کشم هرکس که کشتم)،یارعلی پورمقدم(داغم سی رویین تن)،علی مراد فدایی نیا(برج های قدیمی) ، سیدعلی صالحی(یقه چرکین ها) ، قباد آذرآیین(حضور،شراره های بلند)و فرهاد کشوری(بوی خوش آویشن) طبع آزمایی کرده اند و آثار ماندگار بومی و قومی را نوشته اند که بیشتر  آنها جزء داستان نویسان فرم گرا محسوب می شوند که روی خوشی هم  به جریانات سیاسی و اجتماعی و قومی جنوب داشتند که هر کدام شیوه های  متفاوت برای روایت داشتند؛ اما هیچ کدام به فردیت نرسید!

نظرات[۳] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
نگاهی به سه برگ از مشق ثریا میم/حمیدرضا اکبری شروه پيوند ثابت

عنوان مقاله :نگاهی به سه برگ از مشق ثریا میم ، درج در مجله رودکی ، نوشته میترا الیاتی

_______________________________ 

با خوانش این  چند برگ داستان خواننده دائم به متن ارجاع داده می شود ، در واقع محور همنشینی بر میان چیز های موجود دلالت می کند .دفتر خاطرات ثریا میم  را دختری روایت می کند که در واقع در حال نگارش خاطرات خود از طول زندگی اش است  ، از مدرسه گرفته تا وقایعی که برای افراد وشخصیت هایی که در متن داستان با آنها روبرو می شود .

از میان شخصیتهای این داستان سیاوش برای ثریا میم شخصیتی یوسف گونه دارد .

نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
نگاهی به شعر نصرت رحمانی / مهرداد فلّاح پيوند ثابت

 

نصرت رحمانی را « نقّاش پلشتی ­های جامعه» ،۱ «شاعر شعرهای سیاه»،۲ «شاعر شعرهای کوچه ­ای و مردمی»۳… نامیده ­اند . این نام ­گذاری ­ها ، هر چند گوشه چشمی به واقعیت دارد ، بیشتر از آن که به شناخت کار خلاّقه­ ی هنرمند یاری رساند ، تقلیل دهنده و حتّی پوشاننده است . چیزی که به واقع در مورد هر نوع سیماچه (ماسک) به چشم می­ خورد ، برجسته ­سازی و بزرگ ­نماییِ غلوآمیزی است که به بهای نادیده انگاشتن یا فرو کاستن اجزای زنده و مهم دیگر به دست می­ آید . هم­چنین ، این نام­­ گذاری­ ها ، گاه بهانه­ ی خوبی به دست­مان می ­دهد تا از بررسی دقیق و با حوصله­ ی کار هنرمند ، شانه خالی کنیم ؛ هم­­چنان که در مورد نصرت رحمانی ، چنین کرده ­ایم .

نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
نگاهی کوتاه به” اگر بگویم عاشقم دروغ گفته ام”/فرهاد کریمی پيوند ثابت

اگر بگویم عاشقم دروغ گفته‌ام

حمیدرضا اکبری( شروه)

چاپ نخست: ۱۳۸۹ش

______________________________

 

“اینطور که می چرخد زبانم/ باید گر گرفته باشد یالهای این اسب/ تا به خیالم تو را/ در ایوان این خانه میهمان کنم ” ص ۹

صداقت کلمات و واژه ها اولین ویژگی شعرهای این مجموعه است. کلمات و واژه هایی که با نگاهی جدید به مفهوم جنگ کتاب را شروع می کنند. شاعر خودش سال ها درگیر جنگ بوده و توپ و تانک و … را به خوبی حس کرده است. روایی بودن شگردی است که شاعر از آن برای مفهوم سازی بهره می گیرد. حمیدرضااکبری در روایت ها تلاش می کند تعریف تازه ای از اتّفاقات حاضر ارائه دهد که این تلاش ها به نتیجه هم رسیده است.

نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
منازعه میان عقل و جنون / لیلی مسلمی پيوند ثابت

عنوان مقاله : منازعه میان عقل و جنون در داستان «رهنمودهایی برای نزول در دوزخ»

___________________________________

دوریس لسینگ (برنده ی جایزه نوبل ادبیات ۲۰۰۷) سهم بزرگی در تغییر بینش ما نسبت به جهان داشته است. او غالبا اولین کسی بوده که در داستان هایش درباره ی موضوعاتی صحبت کرده که دیگران هنوز به آن توجّهی نداشته اند. برای او هیچ چیز بی معنا نیست، چون هیچ گاه این اندیشه را نپذیرفته که جهان بیش از آن پیچیده است که به بیان در آید. او آزادانه به درون و بیرون خود سفر می کند و نامرئی به هرجا وارد می شود. معمولا ابتدا به شخصیّت های داستان هایش از بیرون می نگرد و سپس به درون آنها راه می یابد تا تخیّلات آنها را نشان دهد و توهّم آنها را به تدریج از میان ببرد. عرصه ی کار لسینگ از واقعیّت به افسانه، از بررسی های روانشناختی به خودشناسی و از عقل و منطق به تخیّل جا به جا می شود.

نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
دو یادداشت بر رمان آخرین پیمانه پيوند ثابت

 

آخرین پیمانه

احمد مسعودیان

ناشر: نسل نو اندیش

۱۳۸۹ش

_____________________

 

۱ ـ یادداشتی از نرگس داوودی

 

رمان  ” آخرین پیمانه ”  روایت زندگی جوانی به نام شهاب است که در خانواده ای متوسّط بزرگ شده و پدرش با باغبانی و کارگری روزگار می گذرانده است. با اینکه آنها از نظر مالی مشکل چندانی نداشتند؛ شهاب بسیار جاه طلب است ؛ به طوری که برای رسیدن به پول و موقعیّت عالی از انجام هیچ کاری فروگذار نیست و در این راه از ظاهر معقول و مقبول خود، استفاده های زیادی می کند.در نگاه اول شهاب فردی قابل اعتماد و پیشتیبان به نظر می رسد، ولی در باطن مقاصد دیگری را دنیال می کند.

 آغاز داستان دعوت کننده ی خوبی  برای خواندن ادامه ی آن نیست.

نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
واژه ها به شفّافی بلور/ رقیه امینی پيوند ثابت

عنوان مقاله :

واژه ها به شفّافی بلور

گذری و نظری بر مجموعه داستان گنجشکها نقطه، گنجشک سر خط

 

_______________________________

 

گنجشک ها نقطه ، گنجشک سرخط

ظریفه رویین

انتشارات سوره مهر

۱۳۸۹ ش

__________________________________

«گنجشکها نقطه،گنجشک سر خط» نهمین اثر ظریفه رویین است . این کتاب در سال ۱۳۸۹ش، ازسوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده و شامل پانزده داستان کوتاه با عناوین: گنجشک‌ها نقطه  گنجشک سر خط، اطلسی‌ها، لحظه‌های سوخته، بیست و چهار تا پله…، یکی از همین روزها، بگذار همه چیز خراب شود، باد که بیاد، ماهی تنگ بلور، مثل همه بچه‌ها، آخرین سه شنبه، خاکسپاری، برای زنده ماندن، رد پایی بر ساحل، فصل تازه و از آن همه دیروز است.

    داستان های این مجموعه ویژگی های مشترک فراوانی دارندکه مهم ترین آنها، فضای  حاکم بر داستان هااست؛ منظورم همان جزئیات و عناصر فراگیری است که در تمام داستان های این مجموعه حس می شود، مثل: لحن، توصیف، صحنه، گفت و گو، تم و …. گویی تمام داستان ها در یک جهان اتّفاق می افتند .

نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
نوشتاری بر داستان ” تابستان پیش ازتاریکی”/ لیلی مسلمی پيوند ثابت

 عنوان مقاله :

بحران هویّت هنگام عبوراز تاریکی درداستان «تابستان پیش ازتاریکی» اثردوریس لسینگ

 

 

کتاب «تابستان پیش از تاریکی» نوشته ی دوریس لسینگ (برنده نوبل ادبیات ۲۰۰۷) روایت گر سفر درونی قهرمان داستان، کیت براون، به منظور شناخت خود و شکل گیری هویتی زنانه از خویشتن است. در پیمودن مسیر این سفر، کیت براون می آموزد که در برابرفرهنگ مرد سالار حاکم بر جامعه و نقش های کلیشه ای یک زن ایستادگی کند تا بتواند خود و جایگاهش را در خانواده و جامعه پیدا کند. همانطور که از نام داستان پیداست، تابستان نقطه ی آغازین سفر ماجراجویانه کیت براون به دنیای خویش است و در واقع «تابستان» سمبل رویاهایی است که به کامیابی دست می یابند. داستان از همین نقطه آغاز می شود؛ درست زمانیکه کیت براون، همسر یک متخصص اعصاب و روان و مادر چهار فرزند جوان پس از سی و پنج سال زندگی مشترک به فرصت طلایی دست می یابد تا در سازمان جهانی تغذیه برای اجرای کنفرانس بین المللی به عنوان مترجم همزمان حضور یابد.

نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
خلق لایه هایی معناگر در ساده نویسی/حمیدرضا اکبری شروه پيوند ثابت

 

 

این تاج خار

نوشته :منصوره اشرافی

شعر های  ۵۶-۸۴

انتشارات مینا  ـ تهران

شاعر کاری نمی کند ،جز کشف آن . یاسان اسکا سل

_________________________

  شعر هنری زبانی است و زبان شامل، عناصری چون: لحن ، واژه  در یک ساختار دقیق ساخته شده است ،امّآ واژه در زبان گفتاری یک علامت ودر شعر معناست . با ذکر این دو نکته وبا خوانش مجموعه،  ما با پروسه هایی طرّاحی شده در متن روبرو می شویم

نظرات[۲] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
یادداشتی بر فراوان کلمه است / حمیدرضا اکبری شروه پيوند ثابت

فراوان کلمه است

مجموعه شعر -۱۳۸۸

نوشته آنا شکرالهی

نشر : نگیما

 ______________________________

نا پدید شدم

وبعد از آن کسی را ندیدم . (ص ۴۳)

فراوان کلمه است بر گرفته از هویّتی زنانه است که در پس خود پسا ساختارگرایی را یدک می کشد ،به گونه ای که زبان ساختاری در برخی کار ها عامل های نقش پذیری را بوجود می آورند ؛

نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
خیابان خوابهایی که درشعرخلیل جوادی زندگی می کنند/سالارعبدی پيوند ثابت

 

خلیل جوادی، متولّد ۱۳۴۳ زنجان است .وی از جمله شخصیّت های ادبی چند سال اخیر کشور است که به نوبه ی خود تأثیر خوبی در ادبیّات امروز ، به خصوص طنز بر جای گذاشته است . او درتهران ساکن است و در زمینه های گوناگون هنری فعّالیّت دارد .

 جوادی کارشناس شورای شعر وموسیقی مرکز صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بوده است . به علاوه تدریس هم می کند . چند سالی هم مدیریّت وسرپرستی «مؤسّسه فرهنگی هنری رسانه هنر» را بر عهده داشته است که متعلّق به خود اوست و درآن جا کارهای گسترده ی گوناگونی ، چون: نشر وتولید آثار صوتی ، برگزاری کلاس های مختلف هنری ،ضبط و تدوین آثار موسیقایی و… انجام می شود .امّا جوادی را خیلی از مردم با کتاب «خیابان خواب ها»یش می شناسند .

نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
نگاهی به رمان آنجا که برف ها آب نمی شوند /نداکاوسی فر پيوند ثابت

 

 

کتاب : آنجا که برف ها آب نمی شوند ( رمان )

نویسنده : کامران محمّدی

ناشر : نشرچشمه

____________________________

 

آنجا که برف ها آب نمی شوند، نوشته ی کامران محمّدی ، قصّه ی تنهایی و رنج آدم های جامانده از نسل کشی مردم سرزمینشان است.  قصّه ی شیون مردمانی است که از سرنوشت خود در رنج اند ولاجرم برای ادامه دادن چاره ای جز فراموشی فرا راه خود نمی یابند. داستان تلاشی جمعی برای انکار فاجعه ای است که تمامی جهان نیز گویی آن را به دست فراموشی سپرده است.

نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
یادداشتی درموردفیلم لعنتی های بی آبرو وکارگردانش/حامد داراب پيوند ثابت

 

نام فیلم : لعنتی های بی آبرو

 کارگردان : کوئنتین تارانتینو

 تهیّه کننده : لرنس بندر

فیلمنامه : کوئنتین تارانتینو

 بازیگران : ساموئل ال. جکسون (راوی) ، برد پیت (ستوان آلدو راین) ، کریستوفر والتز (کلنل هانس لاندا) ، ملانی رونلت (شوشانا) ، دنیل برول (فدریک)

 فیلم بردار: رابرت ریچاردسون

 تدوین : سالی منک

 زمان : ۱۶۰ دقیقه

سبک : اکشن اسپاگتی. نوآر

___________________________________

 

عنوان مقاله : زنده باد لعنتی های بی آبرویِ تارانتینویی

 

در سال ۱۹۶۳ زمانی که (توماس پینچون) یکی از داستان های قابل تأمّل خود را با عنوان (v) منتشر می نمود تا به جنبش داستان نویسان پست مدرن دهه ی شصت آمریکا، شکلی عمیق تر و سرعتی بیشتر ببخشد ، در ایالت تنسی ایالات متحده ی آمریکا ، کوئنتین جروم تارانتینو چشم به جهان گشود.

نظرات[۸] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
زن،مرد،فرشته هاخودکشی می کنند!(بخش دوم )/فاطمه محسن زاده پيوند ثابت

  

بخش اوّل مقاله ی  ” زن ، مرد ، فرشته ها خودکشی می کنند! ” را اینجا بخوانید :

http://www.matneno.com/?p=856

 

توآن زنی که منتظرت ایستاده اند

 بازیگران خوب و بد فیلم در کمین

__________________________________________

 

در شعردیگر این مجموعه ، یعنی شعر “نوشابه می خوری؟”  ، زن با نقشی که به او محوّل شده وسرنوشت رقّت بارخود، کاملاً آشنااست. او هرچند می داند که حق ّ انتخاب ندارد، امّا اهل عصیان است وسرپیچی از مرد و نگاه مردسالار ، ولی به رغم مقاومت بیهوده ی خویش ، ناگزیر تن به تقدیری می دهد که جامعه ، پیش از زادنش ، برایش  رقم زده است . وی می خواهد مانند شخصیّت فیلم ” ترومن شو” ازآینده ای محتوم فرار کند ، امّا ” مرد مؤلّف ” وارد می شود و او را تسلیم می کند: « باید که طبق نقشه ی قبلی درانتها / یک اتفاق خوب بیفتد که تا به حال / خواننده فکرکرده ، در عالم خیال / اوقهرمان واقعی قصّه نیست / خانم بخور! … که آخراین قصّه  روشن است ] ».
در پایان هرچند قضاوتی صورت نمی گیرد ، امّا با لبخند ” مردمؤلّف” روبرو می شویم و عکس گنگ زن و البتّه نوشابه ی سیاه که جنبه ی نمادین دارد : « زن … عکس محو!پشت نوشابه سیاه ! / لبخند خیس مردمؤلّف که گاه گاه…» . به نظر می رسد این زن با زن قصیده ی ” سرنگ هوا ” یکی باشد ، زیرا هردو زن در برشی کوتاه از زمان ” انتخاب شده ” اند . آنها ازآینده ی محتوم خود مطّلع هستند ، افسوس می خورند وبه ناچار ، به پایان و سرنوشت محتوم خود ، تن می دهند ، امّا با تأمّل در دو شعر مشخّص می شود که این دو زن متفاوتند . زن در”سرنگ هوا” برخلاف شعر ” نوشابه می خوری؟” منفعل است . او فقط به سخنان راوی گوش می دهد و تسلیم محض است . دراین شعر زمان درحدّ فاصله ی بین سه بارپرسش عاقد ، کوتاه است ، پس ما مجبوریم در عرض زمان حرکت کنیم ؛ از این رو با فلاش بک ها و فلاش فورواردهای سریع مواجه می شویم و سرانجام با تسلیم محض هر دو شخصیّت زن شعر به پایان می رسد.

نظرات[۲] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
نقداشعارپوریا میررکنی (نبراس ) / مهدی آذری پيوند ثابت

 

همیشه گفتنی ما نگفتنی مانده است

اسیر قفل زبان های احتیاط نشان

 

قالب غزل با مفهوم عاشقانه ای که در ذهن ما ایرانی ها دارد؛هنگامی که در فرم و ساختاری متفاوت سروده شود، باید دارای معنایی ژرف تر از دیالوگ های عاشقانه باشد تا ضمیر ناخودآگاه مخاطب با آن ارتباط برقرار کند، امری که تا به حال در بسیاری از غزل های معاصر فارسی اتّفاق افتاده است، ولی میزان موفقیّت این نوع غزل ها را تاریخ ادبیّات فارسی بیان می کند، نه عدّه ای از روی حبّ و بغض.

وقتی سه فاکتور مغایر با زیر ساخت غزل در کنار هم قرار می گیرند؛ به عنوان مثال دراین مورد(فقر ،مرگ ،زن) دیگر جایی برای حرف های عاشقانه باقی نمی ماند و از ابتدای غزل، مخاطب درگیر فضای متفاوتی می شود و اگر در این میان مهندسی کلمات در غزل استادانه اتّفاق افتاده باشد، مخاطب با حظّی دو چندان روبرو خواهد شد؛ چرا که با فضاها ، ترکیب ها و تصاویر بدیعی روبرو خواهد شد که تا به حال آن را بسیار کم دیده یا اصلا ندیده است .

پوریا میر رکنی( ” نبراس “،متولّدیزد،۱۳۶۱ش) غزل را آن چنان دچار روایت می کند که معنای غزل،مثنوی گونه می گردد و فقط قالب ظاهری غزل حفظ می شود. روایت جزء جدا نشدنی غزل های میر رکنی است و شاعر به خوبی از این حربه استفاده کرده است و داستانی بکر و بدیع را در قالب غزل،با استفاده از ردیف و قافیه ای تازه سروده است که گویی ردیف و قافیه و وزنی شاعر را احاطه نکرده است و شاعر آن چنان فارغ از این قید و بندها غزل سروده است که مخاطب دچار حیرت و سرگشتگی می شود .

نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
نقدی بر کافه زیر دریا،اثراستفانو بننی/ مجتبی دهقان پيوند ثابت

کافه زیر دریا

نویسنده : استفانو بننی

مترجم : رضا قیصریه

انشارات : کتاب خورشید، ۱۳۸۳

_____________________________________

 ایتالیا دارای چهره های شاخصی در زمینه ادبیّات مدرن جهان است که از جمله آنهامی توان به: آلبرتو موراویا و گراتزیا دلدا(برنده ی نوبل ادبی)اشاره کرد. همین‌طور در زمینه ی ادبیّات پسامدرن جهان نیز می‌توان به چهره‌هایی، چون ایتالوکالوینو با رمان « اگر شبی از شبهای زمستان مسافری» و امبرتواکو با رمان معرف« گل سرخ» اشاره کرد،البتّه در این میان نمی توان از چهره‌هایی، مانند ناتالیا گینزبورگ و دینوبوتزاتی هم گذشت. استفانوبننی در این گنجینه ی بزرگ ادبی دنیا می نویسد و جزء چهره‌های شاخص ادبی ایتالیا است.

۱ـ درباره ی آغاز کتاب

کافه زیر دریا با رویکردی فانتاسیک (شگفت یا پندار و رؤیاوار) آغاز می‌شود. رویکردی که برخوردی دیگرگونه با واقعیّت را ارائه می‌دهد و نویسنده‌هایی، چون :هوراکی موراکامی، میچ آلبوم و جویس کارول اوتس را( در برخی رمان هایش) به یاد ما می‌آورد .این رویکرد پس از سورئالیسم  و زاده ی آمریکای لاتینی اش (رئالیسم جادویی)، مسؤولیت بر هم زدن قطعیت بین واقعیّت / رؤیا را بر عهده گرفته است. تأکید سورئالیست‌هابر ناخودآگاه، این امکان جدید را وارد ادبیّات جهان کرد و ساختار نامنسجم سورئالیستی، چون آندره برتون در رمان معروفش ” نادیا” در فرزند خوانده ی آمریکای لاتینی آن ، یعنی رئالیسم جادویی به ساختاری منسجم می‌رسد که در خلال آن رویکردهای بومی‌گرایانه ،مذهبی ،اعتقادی و قومی آمریکای لاتین نیز خود را نشان می‌دهد. پس آنچه که مبرهن است، مشخّصه ی اساسی رئالیسم جادویی هم ساخت بودن آن با زادگاهش یعنی آمریکای لاتین است،امّا آثار فانتاسیک بیش از هر چیز با واقعیّت و هر آنچه که آن را زیر سؤال می برد کاری ندارد. اگر سورئالیسم به طورکامل واقعیّت را نامعتبر می‌پندارد و رئالیسم جادویی حضور به هم پیوسته ی جادو را در خود دارد؛ رویکرد فانتاسیک به همان اندازه که واقعیّت را ، به عنوان ریشه ی اساسی پندار یا رؤیا،معتبر و قابل اعتنا می‌داند، آن‌را به حاشیه نمی‌راند و همطراز با آن، نوعی رؤیاگونگی را به صورتی باور پذیر وارد اثر هنری می‌کند. در واقع این رویکرد، هم‌بستگی رئالیسم جادویی را با موضوعیت پندار و ناخودآگاه با سورئالیسم در هم می‌آمیزد و در حین از بین بردن مرزهای واقعیّت و رؤیا بستری جدید، ارائه می‌دهد.در داستان های «مرّیخی دلداده» و«ایستگاه سوخت رسانی و وحشت» نیز  این رویکرد موجودیت می‌یابد.

نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
در جستجوی زمان حال گمشده * / عارف رمضانی پيوند ثابت

 

در دوره ی نوجوانی ، وقتی رمانی را برای خواندن در دست می گرفتم ـ در آن زمان  ژول ورن ، چالز دیکنز،داستایوفسکی و تولستوی محبوترین نویسندگان من بودند! ـ بعد از آن که چند فصل ابتدایی اثر را می خواندم و با شخصیت ها و اشتراک و تضاد منافع بین آنها که کنشهای روایت را رقم می زدند ، آشنا می شدم ،به چنان وسوسه ای برای پرش از روی فصل های میانی و خواندن فصل نهایی رمان و پی بردن به سرنوشت قهرمانان و ضد قهرمانان داستان ـ کاراکتر ها ی خلق شده توسط این نویسندگان یا در جبهه ی  قهرمانان بودند یا در جبهه ی  ضد قهرمانان ـ دچار می گشتم که اغلب گریزی از آن نمی یافتم .

رئالیست های قرن نوزدهم،قصه گوهای خوبی بودند .آنها بخش عمده ی داستان را به شکل توصیف صحنه ها ، توصیف شخصیت ها ، توصیف کنش ها و واکنش ها وتوصیف هرچیزی که به داستان شکل نمایشی می داد ، می پرداختند .نویسنده به جای عینیت دادن به صحنه ها ، آنها را به نمایش در می آورد.او با توصیف قسمت پیدا و با نادیده گرفتن بخش پنهان مانده کوه یخ ، به جای آن که مخاطب را در فضای معلق واقعیت قرار دهد ،به نمایشی از ظاهر آن بسنده می کرد.همچنین تنها به توصیفاتی می پرداخت که از نظر او برای شور و شوق دراماتیک صحنه ها ضروری می آمد و تشخیص این ضرورت نیز به طور مستبدانه ای به قضاوت شخص نویسنده وابسته بود؛بنابر این از آوردن توصیفات و همچنین دیالوگ هایی که غیر ضرور و یا به عبارتی پیش پا افتاده می دید، پرهیز می کرد.غافل از اینکه به تعبیر میلان کوندرا شالوده  ی زندگی هایمان را همزیستی مسالمت آمیز پیش پا افتادگی و شگفتی است که تشکیل می دهد و کشف ساختار لحظه ی حاظر، کشف ساختار این همزیستی مدام است .ابزار نویسنده در این توصیفات،زمان گذشته بود.زمان گذشته ،زمانی قطعی و انتزاعی است،روی داده است و از عینیت بر خوردار نیست.مخاطب نمی تواند خود را در فضای آن قرار دهد،زیرا از منظر او همه چیز رخ داده و تمام شده است و او تنها نقلی از رویداد ها را می خواند؛به همین دلیل فصل های میانی رمان های نویسندگان محبوبم در آن  دوره  ـ پیش از آنکه فصل پایانی را بخوانم ـ اشتیاقی برای خواندن در من برنمی انگیخت .این فصول با نقل متسلسل رویدادها ی واقع شده در زمان گذشته، تنها پل ارتباطی بودند بین ابتدا و انتهای داستان .

ما در زمان حال زندگی می کنیم ، زمانی کاملامعلق میان گذشته و آینده .زمان حال تنها زمانی است که عینیت زندگی را در خود دارد و در عین حال دست نیافتنی ترین زمان است .هر گاه بخواهیم واقعیتی را بیان کنیم ،به ناچار باید ازچیزی تاریخ مند سخن بگوییم،از چیزی در گذشته .واقعیت بلا فاصله پس از وقوع، عینیت زمان حال خود را از دست می دهد و به انتزاع زمان گذشته ملحق می شود؛بنابر این وقتی از واقعیتی سخن به میان می آوریم تنها آن را نقل می کنیم ،نه عینیتی زنده از واقعیت در کار است، نه بازسازی آن. اما چگونه می شود از چنگ زمان گذشته گریخت و عینیت زمان حال را فرا چنگ آورد؟ آیا با استفاده کردن از افعال زمان حال به این منظور دست خواهیم یافت؟ بی شک این طور نخواهد بود.چاره ی کار در فصل مشترک میان زندگی و زمان حال نهفته است : « معلق بودن ،سیالیت و عدم قطعیت».

نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
نگاه انسان شناختی به داستان غربت،احمدمحمود/امیرصادقی پيوند ثابت

 

داستان کوتاه غربت ( ۱۳۴۲ ش) ،اثر احمدمحمود

خلاصه‌ داستان

پیرمردی برای مداوای زنِ پیرِ افلیج‌اش راهی شهر شده است. او پس از دربه‌دری‌های فراوان به بیمارستان راه پیدا می‌کند ولی از بخت بدِ او تخت‌ها پُر است و پذیرش بیمار ممکن نیست. پرستار به او پیشنهاد می‌کند پیرزن را اذیت نکرده و بگذارد آخر عمری استراحت کند.

شهر با مردم‌اش تغییر کرده و این تغییر برای پیرمرد و پیرزن قابل درک نیست. آن‌ها که از شهر و روابط آن ناامید شده و به ستوه آمده‌اند راهی ولایت خود می‌شوند.

___________________________

 

«مدرنیته‌ با همه‌ی کامیابی‌ها و شکست‌هایش، در تجسّد‌یافته‌ترین شکل خود یعنی «شهر» بروز و ظهور می‌یابد. «شهر در واقع کالبد مدرنیته است؛ ‌محیطی که به تعبیر مارشال برمن، ماجرا، قدرت، شادی، رشد و دگرگونیِ مدرنیته را در خود انعکاس می‌دهد.» (احمدی؛ اینترنت) (۱)

در داستان «غربت» ما شاهد گریز و فرار از شهر هستیم. انسانِ سنتیِ خارج از شهر که در مقابله با مشکل‌اش (بیماری پیرزن) ناتوان مانده،‌ دست به دامن شهر می‌شود. اما در پایان به دلیل عدم ارتباط موفق با آن ناچار به برگشت به دنیای سنتی خود می‌شود و در آن آرامش پیدا می‌کند. دلیل این عدمِ ارتباط در خصوصیات شهر نهفته است. شهری که «قاعده و بی‌قاعدگی، مشخصه‌‌ی بارز آن است.» (لطفی؛ ۱۳۸۳: ۱۸) 

درون‌مایه‌ی داستان «غربت» در آثار مختلف ایرانی و خارجی بارها تکرار شده است. در سینمای ایران نیز این درون‌مایه چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن،‌ در فیلم‌ها انعکاس یافته است. در فیلم «آواز گنجشک‌ها» ساخته‌ی مجید مجیدی، ما شاهد فیلمی هستیم که مضمون اصلی آن وحشت از مدرنیته‌ی شهر و بازگشت به رخوت سنتِ روستاست.

شخصیت‌های داستان «غربت» نیز از روستا به شهر آمده‌اند؛ و شهر با خوبی‌ها و بدی‌هایش خود را به آن‌ها می‌نماید.

پیرمردِ داستان از همان ابتدا دلتنگ است.

نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
دوره­ها ، عناصر و ویژگی­های شعر نیما / مهرداد فلّاح پيوند ثابت

 

برای بررسی کار هر شاعری ، ناگزیر باید در بین مجموعه آثارش ، دست به انتخاب و گزینش زد . چرا که پاره­ای شعرها پخته­تر و کامل­ترند و می­توانند نمایندگی بقیه را به عهده بگیرند . از این رو ، از گزینش به تقریب سخت­گیرانه­ام ، از کتاب مجموعه­ی کامل شعرهای نیما یوشیج ( گردآوری سیروس طاهباز ، چاپ اول ۱۳۷۰ ، انتشارات نگاه ) ۴۶ قطعه شعر ، سرافرازتر بیرون آمده­اند . من این شعرها را در فهرست کتاب ، با نشانه­ای مشخص کرده­ام و جالب این که هر چه به پایان آن نزدیک­تر می­شویم، فشردگی نشانه­ها بیشتر می­شود . این نکته ، گویای آن است که سیر شاعری نیما ، همواره رو به صعود داشته و تا لحظه­ی مرگ ، وقفه­ای در آن پدید نیامده است . گو این که میزان سرایش شعر در سال­های آخر، به نسبت سال­های میانی عمر وی کم­تر شده است .

هم­چنین در این سیر ، نکته­ی دیگری قابل توجه است و آن این است که هرچه نیما به سال­های پایانی کار خود نزدیک ­تر می­شود، از گوناگونی و تنوع در فرم شعرها کاسته شده و گویا شاعر در سال­های پختگی ، فرم اصلی و دلخواه خود را شناخته است . در ضمن ، میل شاعر به سرودنِ شعرهای بلند نیز کم­تر شده و در سال­های پایانی عمر، مطلقن شعر بلندی نسروده است که این امر می­تواند ناشی از کهولت سن و کاهش انرژی وی نیز باشد .

گزینه­ی فراهم آمده

گزینه­ای که از بین مجموعه شعرهای فارسی نیما ( نیما تعداد زیادی ترانه و دوبیتی به زبان مازنی دارد ) فراهم آورده­ام ، بدین ترتیب است :

نام شعر

صفحه

سال سرایش

ای شب

 ۳۴

۱۳۰۱

افسانه

۳۷

۱۳۰۱

قو

۱۱۴

۱۳۰۵

خنده­ی سرد

۲۸۷

۱۳۱۹

خواب زمستانی

۲۹۵

۱۳۲۰

ناقوس

۳۳۸

۱۳۲۳

بخوان ای همسفر با من

۴۰۲

۱۳۲۴

داستانی نه تازه

۴۰۶

۱۳۲۵

کار شب پا

۴۱۲

۱۳۲۵

که می­خندد؟ که گریان است؟

۴۱۸

۱۳۲۵

خروس می­خواند

۴۲۰

۱۳۲۵

او را صدا بزن

۴۲۲

۱۳۲۵

نام بعضی نفرات

۴۳۶

۱۳۲۷

آقا توکا

۴۳۸

۱۳۲۷

مهتاب

۴۴۴

۱۳۲۷

در شب تیره

۴۴۵

۱۳۲۷

اجاق سرد

۴۵۳

۱۳۲۷

هنگام که گریه می­دهد ساز

۴۵۴

۱۳۲۷

مرگ کاکلی

۴۵۵

۱۳۲۷

ماخ اولا

۴۵۷

۱۳۲۸

برفراز دشت

۴۵۸

۱۳۲۸

جاده خاموش است

۴۶۶

۱۳۲۸

بر فراز دودهایی

۴۶۷

۱۳۲۸

باد می­گردد

۴۶۸

۱۳۲۸

در شب سرد زمستانی

۴۸۷

۱۳۲۹

هنوز از شب

۴۸۹

۱۳۲۹

مرغ شباویز

۴۹۰

۱۳۲۹

شب است

۴۹۰

۱۳۲۹

مرغ آمین

۴۹۱

۱۳۳۰

قایق

۴۹۹

۱۳۳۱

داروگ

۵۰۴

۱۳۳۱

خانه­ام ابری­ست

۵۰۴

۱۳۳۱

ری را

۵۰۵

۱۳۳۱

همه شب

۵۰۶

۱۳۳۱

در کنار رودخانه

۵۰۷

۱۳۳۱

روی بندرگاه

۵۰۹

۱۳۳۲

شب­پره­ی ساحل نزدیک

۵۱۰

۱۳۳۳

هست شب

۵۱۱

۱۳۳۴

برف

۵۱۲

۱۳۳۴

سیولیشه

۵۱۳

۱۳۳۵

در پیش کومه­ام

۵۱۴

۱۳۳۵

کک­کی

۵۱۵

۱۳۳۵

بر سر قایق

۵۱۶

۱۳۳۶

پاس­ها از شب گذشته است

۵۱۶

۱۳۳۶

تو را من چشم در راهم

۵۱۷

۱۳۳۶

شب همه شب

۵۱۷

۱۳۳۷

باید توجه داشت که برای بررسی جامع ، ناگزیر تمامی آن چه را شاعر سروده است ، می­بایست مورد مطالعه­ی دقیق قرار داد و این موضوع در مورد نیما که پیش­گام و بنیانگذار راهی تازه بود ، بیشتر مصداق دارد ؛ هر چند باز هم تأکید می­کنم که «لب مطلب» و اصول اساسی کار هر شاعری ، در بهترین کارهایش تجلی می­کند .

نظرات[۲] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
نماد در آثار احمد محمود / فاطمه محسن زاده پيوند ثابت

مقدّمه

نشانه شناسی ادبی ، شناخت آن قراردادهای اصلی است که به هر تصویر یا توصیف ادبی نیروی ساختن «معنایی دیگر» می بخشد. زبان دستگاهی از نشانه هاست. هر یک از مادر گفتارمان مجموعه ای از نشانه ها را بر می گزینیم، از پاره ای از توان های زبان سود می جوییم وگونه ای «سخن فردی » یا «روشن بیان ویژه خود» را می آفرینیم .

هراثر هنری، فقط مجموعه ای از نشانه های برگزیده نیست، بلکه مجموعه ای از قراردادهای جدید نیز هست. آگاهی به این نشانه ها در حکم کشف مناسبات راستین میان اثر ومخاطب آن است . نشانه ای که در اثر هنری بنا به قراردادی که از پیش پذیرفته به کار می رود . رمز یا «کد» می نامیم.این قراردادها فراتر از سخن فردی یا ویژه اثر می رود وبیشتر از راه «ژانر»* خاصّی شناخته می شود که اثر در آن جای گرفته است . هر اثر «دنیای نشانه ها » ی ویژۀ خود را می آفریند ودلالت معنایی خاص خود راایجاد می کند ؛ ازاین رو واقعیتی است مبهم . هرمدلول در ذهن مخاطب «موردی تأویلی » است و از این رو ما همواره با تأویل های گوناگون از هر اثر هنری رویارو می شویم .

از نظر نشانه شناسی، زبان داستان مجموعه ای از نشانه است که مانند سلسله ای از رمز به وسیله نویسنده به خواننده منتقل می شود وخواننده مجموعه رمزنویسی ها را رمز گشایی می کند، اطّلاعات منتقل شده را می فهمد ودر اطّلاعات نویسنده سهیم می شود ونسبت به آن عکس العمل نشان می دهد[۱].

یافتن دلالت معنایی نشانه های اثر هنری کاری ساده نیست، امّا وقتی مناسبات درونی نشانه ها دانسته شود ، درک معانی اثر آسان می شود. در پردۀ نقاشی «سفیران» ،اثر «هانس هولباین» که در موزۀ ملّی لندن نگهداری می شود، حکم عرفانی رنسانس «به یاد مرگ باش» سرمشق هنرمند بوده است . در این پرده دو نجیب زاده جوان در اتاقی شکوهمند ایستاده اند . همه چیز در اتاق نشان از ثروت، شکوه واقتدار زمینی آنان دارد،امّا واقعیّتی دیگر نیز درکار است .

علامتی که بر کلاه یکی از نجیب زادگان دوخته شده است ،اسکلت جمجمعه ای است که جز با دقّت زیاد شناخته نمی شود. زمان نگار چوبین روی میز ساعت و روز مرگ پدر نقّاش را نشان می دهد و… مهمّ ترین نشانه چیزی شگفت انگیزاست که به گونه ای مورّب ، کنارپای سفیران در فضا شناوراست . اگر کسی به فاصله یک متر ونیم از جانب راست پرده بایستد،درمی یابد که این جسم ، اسکلت جمجمه ی انسانی است که به گونه ای از شکل افتاده، ترسیم شده است . ما نیز چون دوسفیر، چشم بر این «واقعیّت دیگر» بسته بودیم. واقعیّتی پنهان در چارچوب پرده ی هولباین و در نظام تمام چیزها ، امّا آشکار درهستی ما به سوی مرگ:” به یاد مرگ باشید “، پس کلید معنایی رمز اصلی اثر هنری است . یافتن آن مشکل گشای بسیار از پیچیدگی ها و دشواری ها خواهد بود . هر لحظه ی داستان نیز رمزگان معنایی خود را دارد وهر لحظه از خواندن در حکم حدس وپیش بینی آنهاست. کشف مناسبات میان این رمزها جادوی خواندن است.[۲]

نظرات[۴] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
یادداشتی بر کتاب دلقک و هیولا / مریم اسحاقی پيوند ثابت

 

 نام کتاب: دلقک و هیولا

نویسنده : پیتر اکروید

مترجمان: سعید سبزیان و انسیه لرستانی

انتشارات : افراز

_____________________

پیتر اکروید، نویسنده انگلیسی در سال ۱۹۴۹ در خانواده ای کارگری در لندن متولد شد. او حرفه ی ادبی اش را در زمینه ی شعر، نمایشنامه نویسی و رمان دنبال کرده است. کتاب دلقک وهیولا ظاهرا اولین کتابی است که از او در ایران ترجمه شده است.

پیتر اکروید در رمان پست مدرن دلقک و هیولا، از همان ابتدا خواننده را همراه و درگیر می کند. از عنوان کتاب « دلقک و هیولا» یا « Danleno and the limehouse Golem» برانگیخته می شوی در ویکی پدیا جستجو کنی یا اطلاعاتی در مورد لایم هاوس و دان لنو کمدین معروف انگلیسی به دست آوری. لایم هاوس در لغت به معنی خانه ی آهکی است و نام خیابانی است که قتل های وحشیانه در آن رخ می دهد. پیتراکروید در این کتاب واقعیت و خیال را چنان در هم می آمیزد و زندگی و تئاتر را چنان در هم  می تند که شخصیت های داستانی، دیالوگ های تئاتر را تکرار می کنند و گاه نقشی در نمایشنامه را در جهان واقع نیز به کار می برند و برای خواننده نیز زندگی چون صحنه ی نمایش می شود. در جایی می گوید: « ولی واقعن وقتی صحنه ی تئاتر را داریم، خواب چه معنایی می تواند داشته باشد.»

« من مرتکب قتل نمی شوم، بلکه افسانه ای را زنده می کنم و تا وقتی که نه نقشم وفادار بمانم، همه چیز به من رحم خواهد کرد.»

کتاب با صحنه ی واقعی به دار آویختن زنی به نام الیزابت کری آغاز می شود و جمله ای که حین اعدام می گوید: « ما باز اینجاییم.» و به پایان رسیدن کتاب نیز با صحنه ی اعدام در نمایشنامه است و دان لنو که می گوید: « خانم ها و آقایان ما باز هم اینجاییم.»

پیتر اکروید این کتاب را در ۵۰ فصل کوتاه نوشته و مشخصه های رمان پسامدرن نظیربیان تکه تکه ی روایت، استفاده از چند زاویه دید، کاربرد اصل تصادف، مشارکت و بینامتنیت، طنز و عدم قطعیت و نیز استفاده از شخصیت های تاریخی در آن وجود دارد. 

نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
مروری بر کارنامه ی نویسندگی جلال آل احمد/معصومه اسلامی پيوند ثابت

 

از وقتی با اولین نوشته های جلال آل احمد آشنا شدم ،چیزی در آنها یافتم که باعث می شد با ولع بسیار به دنبال خواندن همه آثارش باشم،حتی اگر چند خط  و در قالب هایی غیر از داستان همچون مقاله،ترجمه یا نقد باشد و پس از خواندن چند باره ی آثارش حسرت خورده ام که چرا بیشتر زنده نماند تا بیشتر بنویسد؟!

طنز بسیار جذاب و گزنده ی داستان هایش، نقد زیرکانه ای است بر اوضاع اجتماع و خانواده و واکاوی ِ مذهب و سنت و خرافه و …! جلال از خانواده ای مذهبی و سنتی برخاسته و به روابط و سنن و آداب و رسوم چنین خانواده ای،که نمونه ای بارز و پررنگ از جامعه ای سنتی بود، کاملا واقف بود؛ از این روست که وقتی داستانی چون «سمنو پزان» را می نویسد و یک گردهمآیی زنانه ی مذهبی- سنتی را شرح می دهد،خواننده به همراه نویسنده و همچنین راوی داستان،که پسرکی حاجی آقازاده است،در مراسم سمنوپزان حضور دارد و نمونه چنین مراسمی را می تواند در گذشته دور یا نزدیک خود نیز به یاد آورد.

“دود همه حیاط را گرفته بود وجنجال و بیابرو بیش از همه سال بود. زن ها ناهارشان را سرپا خورده بودند و هرچه کرده بودند نتوانسته بودند بچه ها را بخوابانند. مردها را از خانه بیرون کرده بودند تا بتوانند چادرهایشان را از سر بردارند و توی بغچه بگذارند و به راحتی این طرف و آن طرف بدوند.داد و بیداد بچه ها که نحس شده بودند و خودشان نمی دانستند که خوابشان می آید – سر و صدای ظرفهایی که جابجا می کردند- و بروبیای زنهای همسایه که به کمک آمده بودند و ترق و توروق کفش تخته ای سکینه، -کلفت خانه- که دیگران هیچ امتیازی بر او نداشتند- همه این صداها از لب بام هم بالاتر می رفت و همراه آن دود دمه ای که در آن بعد از ظهر از همه فضای حیاط بر میخاست، به یاد تمام اهل محل می آورد که خانه حاج عباس قلی آقا نذری می پزند و آن هم سمنوی نذری….مریم خانم زن حاج عباس قلی آقا، سنگین و گوشتالو، با پاهای کوتاه و آستین های بالا زده اش غل می خورد و می رفت و می آمد…”( سمنوپزان)

نظرات[۱] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

انتشارات شهنا

انتشارات شهنا
1
No Image No Image