برگه‌ها

مارس 2024
ش ی د س چ پ ج
 1
2345678
9101112131415
16171819202122
23242526272829
3031  
 
No Image
خوش آمديد!
نشستی صمیمانه با هنرمند نام آشنا جعفر اسدزاده/قاسم ترکان پيوند ثابت

مصاحبت بزرگان عرصه دانش و هنر ، همواره مالامال از حلاوت ها ، گفته ها و ناگفته هایی است که از دل برخاسته و بر دل می نشیند.

بیان دیدگاه ها، جهان بینی ها و نقطه نظرهای حایز اهمّیّت ، در گفت و گو ها میّسر می شود. در پهنه  ی جهانی ، گفت و گوها با رویکردهای متفاوتی انجام می گیرد. اسلوب ها و روش های متعدّدی در انجام گفت و گوها به کار می رود، گفت و گوها بیانگر جهان زیستِ هر ملت به شمار می رود. پرسش ها و پاسخ ها، نشانگر مبتدی و خام بودن یا پختگی و پیراسته بودن یک گفت وگو محسوب می شود. از همه مهم تر، بیانگر سطح کیفی فرهنگ غالب یک جامعه به شمار می آید و به یک سخن ، گفت و گوها به بیان حدیث دل می انجامد.

******

فرصتی دست داد و مجالی مهیّا شد تا همچون گذشته ، یک بار دیگر با یکی از اهالی هنر به گفت و گو بنشینم و از سفره ی گشوده ی دلِ هنرمندی، توشه ای مهیّای دوستداران حدیث دل بکنم. باشد که  برگی بر اوراق فرهنگ و هنر این آب و خاک افزوده و دینی در قبال هنرمندی ادا گردد. در گالری”   کمال الملک ”  نشسته ام، رو در روی هنرمند پر تلاش و نام آشنایی، چون آقای جعفر اسد زاده.

نظرات[۰] | دسته: مصاحبه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
گفتگو با منصور خورشیدی / محمّد ایزدی پيوند ثابت

سال ۱۳۸۶، به بهانه انتشار مجله‌ ادبی و هنری « نوشتا » گفت‌وگویی با «منصور جعفری خورشیدی» انجام دادم. در این گفت و گو خورشیدی از چیستی شعر حجم، جایگاه شعر حجم در ایران، رویکرد «نوشتا»، جریان های معاصر شعری در ایران ، ساختار و فرم در شعر و مسائلی از این دست گفت. آن وقت‌ها شعر حجم برای دغدغه‌های زبانی-فلسفی ِ منْ جذاب‌تر بود. انتشار «نوشتا» با شعرهای بهرام اردبیلی، منصور خورشیدی، و آرش جودکی (شعرها و ترجمه‌های خوبش) مرا بسیار هیجان‌ زده کرد. این شوق شاید به آشنایی مختصری که با خشایار فهیمی و داریوش کیارس داشتم برمی‌گشت. البته «نوشتا» بعد از آن چند شماره نخست آن تازگی و روح اصیلش را از دست داد و من هم تا حدی از آن دل بریدم. به هر ترتیب، اکنون کمی از آن حال و هوای شعرخوانی و شاعرفهمی فاصله گرفته ام، در شعرْ پی دنیاهای آدم ها می گردم و چندان به مانیفست ها و جریان ها اهمیتی نمی دهم. شعر خیلی کمتر می خوانم، اما تنها آن هایی را دوست دارم که شاعری واقعی در پس ِ آنها نشسته، دنیایش را تماشا می کنم و «دیدن»اش را می سنجم. این مصاحبه را هم اینجا منتشر می کنم که بچه های شاعر بیشترند، شاید بدردشان خورد، هر چند بعید می دانم چیز تازه ای داشته باشد، بهتر از معطل ماندن در حافظه من است.

نظرات[۰] | دسته: مصاحبه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
خلأ شعر داریم / مسعود رفیعی طالقانی پيوند ثابت

عنوان :

گفت و گو با عبدالجبار کاکایی درباره ی دوره های  شعر پس از انقلاب

خلاء شعر داریم.

_______________________________________________

شعر کارکردهای مختلفی را تا کنون تجربه کرده  ؛چه آن که ادبیات ایران در طول قرنهای متمادی یکی از میانجی های مهم تفکر بوده است . عده ای اما امروز بر این باورند که شعر ایران بر اساس آنچه به نشر می رسد شعری چندان بالنده و هژمونیک در عرصه ی اجتماعی نیست و بیشتر به کار ساختارگرایی فرمالیستی رو کرده است . وقتی به سراغ عبدالجبار کاکایی شاعر معاصر  رفتم کوشیدم بحثی را به میان بکشم که به نظر می رسد در میان شاعران متعهد هم روزگار ما ، خیلی جدی گرفته می شود اما در میان سایرین شاید حرف خنده داری هم باشد . از دست رفتن تسلط شعر !

این بحث را تعارف نیست اگر بگوییم اندیشمندان غرب به راه انداختند .

قریب صد سال پیش اندیشمندان نامدار غربی درباره شعر و ادبیات بحث های اساسی ای را مطرح کردند زیرا شاعران برجسته ای ظهور کرده بودند که براستی معاصر بودند . معاصر از دیدگاه کسانی مثل “جورجو آگامبن ” کسی بود که دردهای عصرش را می دید و آنها را برای جامعه بازنمایی می کرد و می شکافت و این مهم در بسیاری اوقات از دریچه ی شعر انجام می شد . شعر شاعرانی مثل ریلکه و هولدرلین . اندیشمندان دیگری نیز کوشیدند تا ادبیات و شعر را همپایه با  سیاست بنگرند و از آن کارکردی رسولانه انتظار داشته باشند . شعر به مثابه حرفه و رسالت ، انچنانکه سیاست به مثابه رسالت . پرسش اما این بود که در ایران این رویکرد یونیورسال تا چه حد مجال بروز یافت ؟ دوره های شعری مختلف نشان می دادند که این وضعیت به نحوی از انحا بعضا شکل گرفته است اما آنچه امروز به آن رسیده ایم شاید گواه وضعی دیگر باشد . آنچه می خوانید خلاصه ای از طرح این دغدغه ها با عبدالجبار کاکایی شاعر و غزل سرای معاصر است ، گرچه از همان آغاز بحث تفاوت دیدگاه ما درباره یک دوره تاریخی نمود یافت و کاکایی آنچنانکه من درباره شعر مسلط دهه هفتاد می پنداشتم  ،تصور نمی کرد و بیشتر قائل به اقتضائات دوره های مختلف و تاثیرشان بر روی شعر بود…

* آقای کاکایی ، بگذارید بحث را از شعر دهه هفتاد خورشیدی شروع کنیم ؛ دهه ای بحث برانگیز در عرصه شعر و جریانات شعری ایران . دهه ای که اگر چه منتقدان جدی ای  دارد اما در گروه پرشماری از صاحب نظران هم این اتفاق نظر هست که دهه ی هفتاد،  حتی دورانی طلایی و هژمونیک ترین دوره ی شعر پس از انقلاب است . نظر شما در این باره چیست ؟

من با این که دهه هفتاد یک دوره است موافقم ،اما با طلایی بودن اش نه ! ب

نظرات[۰] | دسته: مصاحبه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
گفتگویی درباره نویسندگی با حامد داراب/کیانا آتشی پيوند ثابت

 

کیانا آتشی :  قاعده ی کلی این است که مسأله برای یک نویسنده یا شاعر، نوشتن و شعر گفتن است، یعنی نوشتن مانند ابزاری است که در ذهنش برای تفسیر جهان از آن استفاده می کند؛ از سوی دیگر این نوشتن ، نه همان قلمی کردن یا سیاه کردن یا تایپ کردن ساده باشد، بلکه اندیشیدن نویسنده درباره ی مطلبش هم بخشی از فرایند نویسندگی ست. حالا اگر نویسنده روزانه به نوشتنش هم فکر نکند، چه خواهد شد؟ مگر درد نویسنده و نیاز او به نوشتن، مانند درد و نیاز یک تشنه به آب نیست؟ این نیاز چگونه برطرف می شود ؟ کدام مسکّنی در این جهان می تواند این درد را ساکت کند و به نویسنده ، حسّ خوش پیشرفت و در مسیر بودن را بدهد؟ امّا چرا نویسنده هایمان کم می نویسند؟ قصدم در این گفتگو این است که بیشتردرباره ی این سوال پاسخ بگیرم، آن هم از حامد داراب که حضورش در میان سینماگران، تئاتری ها و ادبیّاتی ها به عنوان یک منتقد، نویسنده و شاعر توانا موجب شده است که با دغدغه های اساسی فیلمنامه نویسان، نمایشنامه نویسان، داستان نویسان و شاعران از نزدیک آشنایی داشته باشد، طرفه آن که خود حامد دارب را  از زمانی که شناختیم، کلمه را می شناخت  و بی وقفه می نوشت و می نویسد، گویی برایش نوشتن حرف اول و آخر را می زند،  و همیشه می گوید: تا هستم خواهم نوشت، به همین دلایل پای حرف هایش نشستم؛ حرف هایی که تکّه های کوتاهی از آن رفت، امّا هرچه ماند برای نویسنده و شاعر و البتّه مخاطب امروزی خواندنش خالی از لطف نیست.

 ـ چطور یک نویسنده به جایی می رسد که می بیند جز نوشتن هیچ کاری از او ساخته نیست؟

راستش یادم را می اندازی به شهریار، شهریار مندنی پور عزیز، او می گوید چه کسی گفته که نویسنده فقط می تواند بنویسد؟! اگر نویسنده واقعا نویسنده باشد، باید بتواند همه کاری را انجام دهد،

نظرات[۲۲] | دسته: مصاحبه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
گفتگو با شهرام راستگو/ حمیدرضا اکبری شروه پيوند ثابت

شهرام راستگو ، متولّد ۲۸ اسفند ۱۳۵۲ش .

وی از کلاس های استاد نوربخش ( یکی از پنج شاگردی که نزد استاد شجریان دوره ی عالی آواز را به پایان رسانده است ) بهره برد.

از فعّالیّت های اوست : تحقیق گسترده در آثار بزرگان ادبیّات کلاسیک و معاصر ، عضویّـت در شورای تصویب شعر واحد موسیقی صدا و سیما ، اجرای ترانه ای از سلمان هراتی در قالب مجموعه ای مستند به نام ” دری به خانه خورشید ” پخش شده از شبکه ی چهار سیما ، همکاری در آلبوم ” ناتموم ” به آهنگسازی امیر شهبازیان و داریوش تقی پور و صدای شهرام صابر که اخیرا از سوی مؤسّسه ی نوای نی لبک شرقی به بازار آمده است .( ترانه های: ناتموم ، به نام پدر ، فواره کن و حلالم کن ) .

نظرات[۴] | دسته: مصاحبه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
گفتگو با سیّد رضا محمّدی / مجتبی دهقان پيوند ثابت

مقدّمه:

سیّد رضا محمّدی از جمله چهره‌هایی است که می توان نام او را در کنار محمّد سعید میرزایی ، محمّد حسن صادقی‌پناه و… از تأثیرگذارترین شاعران جنبشی دانست که در غزل و در دهه ی هفتاد در ایران روی داده است. آنچه می خوانید گفتگویی است با وی که چند روزی را در شهریور ماه از لندن، برای دیدار از خانواده پدری اش به ایران آمده بود. سیّدرضا محمّدی در دانشگاه لندن  دانشجوی دکترای فلسفه غرب است

نظرات[۱] | دسته: مصاحبه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
گفتگو با طیّبه گوهری / حمیدرضا اکبری شروه پيوند ثابت

 

 طیّبه گوهری

نویسنده ی مجموعه داستان  ” وحالا عصر است “

_____________

 داستان نویسی را از کی شروع کردید وتحصیلات شما درچه زمینه ای است ؟

ـ اولین دوره ی داستان نویسی را در خانه ی فرهنگ شیراز، زیر نظر شهریار مندنی پور، گذراندم و اولین داستانی که از من چاپ شد« داستان وحالا عصر است »بود؛مجلّه “عصر پنج شنبه “…سال ۷۹ .

نظرات[۱] | دسته: مصاحبه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
گفت و گو با استاد میر حسین زنوزی / قاسم ترکان پيوند ثابت

 

پای صحبت «استاد میرحسین زنوزی» رئیس انجمن خوشنویسان تبریز و عضو شورای عالی خوشنویسان ایران نشسته‌ایم. اگر چه نام، سیما، منش و آثار استاد آشنای اهل کتابت و هنر است ؛ شمه‌ای از شرح حال آثار ایشان تقدیم می شود :

استاد میرحسین زنوزی ،متولد ۱۳۲۹
نام اساتید: حاج حسن هریسی، استاد بخت شکوهی، استاد علی کوهپایه (تذهیب)
عضو شورای عالی انجمن خوشنویسان ایران.
عضو خانه هنرمندان ایران از سال ۱۳۷۹ تا کنون.
رئیس انجمن خوشنویسان تبریز ۵دوره متوالی.
مدرس انجمن خوشنویسان تبریز از سال ۶۶ تا کنون.
مدیر اجرایی دوره جشنواره خوشنویسی غدیر از منطقه‌ای تا بین المللی.
داوری مسابقات استانی بیش از ۱۵ مورد
داور هفتمین، هشتمین، نهمین، دوازدهمین دوره مسابقات مراکز آموزش عالی فنی و حرفه‌ای پسران سراسر کشور سال‌های ۷۹- ۸۰ -۸۲- ۸۳ .
داور چهارمین، و دوازدهمین دوره مسابقات آموزشکده‌های فنی و حرفه‌ای دختران سراسر کشور سال‌های ۱۳۸۰ و ۱۳۸۶٫
داور هفتمین دوره جشنواره خوشنویسی سراسری غدیر ۱۳۸۶٫
نمایشگاه انفرادی ۱۵ مورد.
مهمترین نمایشگاه انفرادی تشریف فرمایی مقام معظم رهبری که مورد تفقد معظم‌له قرار گرفته است.
نمایشگاه‌های خارجی باکو، ترکیه، تایلند.
تحریر و تذهیب کتاب بیش از ۱۰ جلد.
تجلیل از سوی ارتش جمهوری اسلامی ایران در برنامه سپیده مهر پخش ازشبکه ۱ سال ۸۰٫
تقدیر در پنجمین جشنواره بین‌المللی غدیر سال ۱۳۸۴٫
تجلیل در ششمین جشنواره بین‌المللی غدیر سال ۱۳۸۶٫
عضو هیأت علمی گروه خوشنویسی گردهمایی مکتب هنری تبریز در دوره ایلخانی ۱۳۸۶ (دانشگاه هنر)
عضو هیأت علمی حوزه هنری استان.
چهره برتر استانی در سال ۱۳۸۸ پخش مستقیم از شبکه ۳ برنامه صبح انقلاب.

______________________

 

ـ موضوع صحبت ما خوشنویسی و مواجهه خط و قلم با دنیای رایانه و آرایه‌های بی‌حد و مرز در دنیای مجازی است. اگر چه هنر خط در گذشته‌ای نه چندان دور یکبار در عرصه کتابت و استنساخ ضرورت کاربردی خویش را با ظهور صنعتی بنام چاپ از دست داد. امّا این بار با ظهور رایانه و شتاب روز افزون خلاقیت‌های پایان ناپذیری که در دنیای مجازی صورت می‌پذیرد. هنر خوشنویسی در استمرار شکوفایی و بقای خویش چه سرنوشتی خواهد داشت؟

برای شروع، اشاره به سرنوشت کتابت و استنساخ در مواجهه با صنعتی روبه‌رو شد بنام چاپ، مبین حقیقتی است که نکات باریکی در پی دارد. اگر از دیدگاه حرفه‌ای به این امر نگاه کنیم، در طول تاریخ همواره عده‌ای بنا به طلب و وسع جامعه به عنوان ناسخ یا کاتب در شاهراه نشر اندیشه و علم از جان و دل می‌کوشیدند و با خامه خویش آثاری عرضه می‌کردند که برخی از این آثار به طبع خلاقیت صاحب خامه حیاتی ما نامی یافت که امروزه از این آثار در موزه‌های جهان با دقت و وسواس و اتخاذ تدابیری بس عالمانه نگهداری می‌شود و هزینه‌ای بسیار سنگینی مبذول می‌شود که بازگشت بخشی از این هزینه‌ها از عواید بلیط بازدید کنندگان مشتاق تامین می‌گردد و خود این آثار شاید در زمان خویش هرگز برای خوشنویس کاتب دستمزدی بدان پایه نداشت که امروزه مثلا صفحه‌ای از شاهنامه بایسنغری در میان اخبار داغ راسانه‌ها با امضای پروتکل‌های فرهنگی و در قبال داده‌هایی عظیم باز ستانده می‌شود.
نکته‌ بسیار باریک و قابل تامل، زمان این اتفاق است که درست در اوج شور و غوغایی است که رایانه در عرصه علم، صنعت و نهایتا هنر راه‌انداخته است. البته صفحاتی از شاهنامه که اشاره شد صرفا به خاطر کتابت یا خوشنویسی نه بلکه به پاس نقاشی بی‌بدیلستان نیز شناخته شده‌اند یعنی خط و نقاشی تواما در کتابت برخی آثار قدما باعث مانایی شده است. اگر بزرگانی چون سلطان محمد و بهزاد و دیگر اساتید به آرایش می‌پرداختند کابت نیز جعفر بایسنغری و امثالهم می‌شد. و مهمتر از همه اگر چه نقاش در اوج اقتدار به صحنه‌پردازی پرداخته است اما کتاب به نام کاتب به ثبت رسیده است و در اشارات اول نام کاتب به میان می‌آید و سپس نقاش کتاب. اگر چه امروز تنها تذهیب و تشعیر در کنار خط و خوشنویسی حضور دارد و دیگر کتابتی چون شاهنامه بایسنغری صورت نمی‌پذیرد و اگر دیوان خواجه شیراز یا دیگر بزرگان ادب از سوی هنرمندی معاصر کتابت می‌شود و در میان این کتاب مینیاتورهایی نیز اثر را آذین می‌بندد، کار جدا از هم صورت می‌گیرد نقاش در صفحه‌ای جدا و قطعی جدا کار می‌کند و خطاط نیز در قطع خود سپس آن اثر عکسبرداری یا اسکن شده و صفحه‌آرایی، فیلم زنیک یا پرنیت می‌شود نقاش و خطاط آثار همدیگر را با دست و خامه خویش لمس نمی‌کند. قدما جدا شاهکار می‌کردند. از همدیگر تبعیت می‌کردند با همدیگر عجیین می‌شدند و یکی می‌گشتند و اثری چون فلان شاهنامه یا ویس و رامین و غیره را خلق می‌کردند.

نظرات[۰] | دسته: مصاحبه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
متن کامل سخنان رضا بردستانی پيوند ثابت

رضا بردستانی ، مسؤول دبیرخانه ی دائمی بنیادفرهنگی ، هنری و پژوهشی  استاد مهدی آذر یزدی  ، درنخستین  مراسم سالگرد استادمهدی آذر یزدی ، خالق ” قصه های خوب برای بچه  های خوب ” ، حرف های بسیاری داشت: 

                                                       

یکی  بود ، یکی نبود … نه ! یکی داشت ، یکی نداشت !یکی بود که تو این دنیا هیچ کس نداشت ، جز آن یکی یگانه ی همیشگی ماندگار.زبان حضرت دوست در کتاب کریمش ، زبان قصّه ها بود و او هم با آن زبان ، دنیایی ساخت خوب برای بچّه های خوب ! خودش هم خوب بود ، مثل دنیای پاک کودکانه اش و از دلش چه بگویم که چقدرزلال بود ، آن قدر که وقتی اینجا ، آنجا ، در مراسمی و یا به بهانه ای از او تعریف و تمجید می شد ، اشک هایش بر گونه هایش جاری می شدند و دلمان را با خود می بردند که: « استاد! رمز گریه هایت چه بود ، وقتی از تو تقدیر می شد؟! »کاش راز اشک هایت را با خودت نمی بردی .

مااز نسلی بودیم که شاگردان مکتب استادمکتب ندیده ای ، چون تو بودیم . حلاوت قصه های خوبت درکام اغلب ما نشسته است . شاگردان خوبی بودیم؟دلمان که می خواست بچه های خوبی باشیم ! بچه های خوبی بودیم ، اما خیلی ها مان بزرگ که شدیم ، قصّه های خوب را فراموش کردیم . ازتو خواندیم ، نوشیدیم تا واژه واژه صداقتت ، عشقت ، همتت  و… در رگ هامان جان بگیرد . جان گرفتیم ، اما قدر ناشناس شدیم . کجای تنهایی هایت بودیم پیر نجیب قصه های آسمانی ؟ کدام یک ذره ای از غربتت را بر دوش گرفتیم ؟ کجای دنیایت بودیم ، وقتی بزرگ شدیم و  یاد گرفتیم دنیای بزرگ ترها ، چقدر مثلا بزرگ است! برای تو که تفاوتی نمی کرد ، نمی کند ؛چراکه دنیای خودت را خلق کردی و خطّ خودت را نوشتی و حظّ خودت را بردی. .

تو دوست خوب کتاب ها بودی و کتاب ها تنها دوست واقعی تو که هر گز به تو دروغ نگفتند ، هرگز خیانت نکردند ، در سکوت پرحرف و حدیثشان به شهرت نیاندیشیدند و با تک تک وازه هایشان به شهرت طلبی انسان های حقیر ، خندیدند…خندیدی به دنیای حقیر آدم بزرگ ها ووقتی خسته و رنجور بار غربتت را انداختی روی دوشت و عزمت را جزم کردی برای سفر ، تنها خواسته ات  “خواندن کتاب های ناخوانده ات ” بود !

نظرات[۱] | دسته: مصاحبه | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

انتشارات شهنا

انتشارات شهنا
1
No Image No Image