برگه‌ها

آوریل 2024
ش ی د س چ پ ج
 12345
6789101112
13141516171819
20212223242526
27282930  
 
No Image
خوش آمديد!
نقداشعارپوریا میررکنی (نبراس ) / مهدی آذری پيوند ثابت

 

همیشه گفتنی ما نگفتنی مانده است

اسیر قفل زبان های احتیاط نشان

 

قالب غزل با مفهوم عاشقانه ای که در ذهن ما ایرانی ها دارد؛هنگامی که در فرم و ساختاری متفاوت سروده شود، باید دارای معنایی ژرف تر از دیالوگ های عاشقانه باشد تا ضمیر ناخودآگاه مخاطب با آن ارتباط برقرار کند، امری که تا به حال در بسیاری از غزل های معاصر فارسی اتّفاق افتاده است، ولی میزان موفقیّت این نوع غزل ها را تاریخ ادبیّات فارسی بیان می کند، نه عدّه ای از روی حبّ و بغض.

وقتی سه فاکتور مغایر با زیر ساخت غزل در کنار هم قرار می گیرند؛ به عنوان مثال دراین مورد(فقر ،مرگ ،زن) دیگر جایی برای حرف های عاشقانه باقی نمی ماند و از ابتدای غزل، مخاطب درگیر فضای متفاوتی می شود و اگر در این میان مهندسی کلمات در غزل استادانه اتّفاق افتاده باشد، مخاطب با حظّی دو چندان روبرو خواهد شد؛ چرا که با فضاها ، ترکیب ها و تصاویر بدیعی روبرو خواهد شد که تا به حال آن را بسیار کم دیده یا اصلا ندیده است .

پوریا میر رکنی( ” نبراس “،متولّدیزد،۱۳۶۱ش) غزل را آن چنان دچار روایت می کند که معنای غزل،مثنوی گونه می گردد و فقط قالب ظاهری غزل حفظ می شود. روایت جزء جدا نشدنی غزل های میر رکنی است و شاعر به خوبی از این حربه استفاده کرده است و داستانی بکر و بدیع را در قالب غزل،با استفاده از ردیف و قافیه ای تازه سروده است که گویی ردیف و قافیه و وزنی شاعر را احاطه نکرده است و شاعر آن چنان فارغ از این قید و بندها غزل سروده است که مخاطب دچار حیرت و سرگشتگی می شود .

موتیف های اصلی میر رکنی در غزل اساسا بر سه محور (فقر ،مرگ ،زن ) پایه ریزی شده است و این موارد در بیشتر غزل ها مشاهده می شود؛ هر چند در برخی غزل ها آن چنان یأس و ناامیدی بیداد می کند که فضایی سیاه بر کلّ غزل سایه می اندازد و مخاطب را دچار یأس ابدی می کند. اینجاست که مخاطب از خود می پرسد این همه یأس و نا امیدی نشانه ی چیست؟!و ناچار جز خود شاعر و در نهایت شعرش،چیزی نمی یابد. آن گاه نخست به سراغ شعر و سپس شاعر می رود و کنکاش می کند تا جوابی برای پرسش خود بیابد.به راستی این همه یأس و نا امیدی و سیاه نمایی در غزل میررکنی نشانگر چه چیزی می تواند باشد،به جز محیط شاعر و افکار او ؟! اصولا آیا این همه سیاه نمایی و یأس سودی برای مخاطب دارد و در  دیدگاهی فراتر،آیا این همه یأس و ناامیدی برای ادبیّات سودمنداست یا نه ؟!پرسشی که جواب آن بر عهده ی خواننده است .

در برخی غزل ها کلمات قبیح دیده می شود که بافت غزل را بر هم می زنند؛ هر چند مرزی برای استفاده از واژه در شعر تعریف نشده است، ولی چون بحث ما در مورد غزل است و غزل دارای زیر ساختی عاشقانه است؛ در این گونه موارد، وجود کلماتی، همانند: ادرار، مثانه و … تضاد معنایی، در ذهن مخاطب می آفریند؛ تضادی که مخاطب تا پایان غزل با آن روبرواست و گاه نیز این تضاد  بی جواب می ماند.

عشقی که در غزل ها بیان می شود؛ عشقی کاملا زمینی است و در برخی مواقع نیز معنای خود را به کلّی از دست می دهد و به عشق جسمانی تبدیل می گردد و اینجاست که معنای آسمانی و روحانی عشق رنگ می بازد و معنایی کاملا زمینی به خود می گیرد.

قافیه های انتخاب شده در غزل ها آن چنان استادانه و بکر انتخاب شده اند که در بیشتر موارد توانایی پیوند با بیت بعد را دارند.میررکنی در چند مورد قافیه را به بیت بعدی پیوند داده است و غزل را از لحاظ ظاهری دچار تغییراتی کرده است که این تغییرات در جهت تقویت زیر ساخت غزل پیش رفته است و هیچ گونه تکلّفی در استفاده از این کلمات دیده نمی شود.

به طور خلاصه،غزل میررکنی دارای ژرف ساختی عاشقانه است با درون مایه هایی که از فقر می گویند و اعتراضی هستند به موقعیتّی که شاعر در آن قرار گرفته است . درد یکی از پایه های اصلی غزلهااست . شاعر دم به دم از دردی سخن می گوید که در همه ی لحظات با آن دست به گریبان است و او را آزار می دهد. از عشقی سخن می گوید که جای خود را به نیرنگ بازی و قباحت داده است و … .غزل ها دارای طنزی سیاه هستند که افراد جامعه کم و بیش درگیر آن می باشند و همه به نوعی این مسائل را تصدیق می کنند. حال شدّت  آن  می تواند در مخاطبان متفاوت باشد . به بیان کلّی تر ،غزل میر رکنی یکی از گونه های روایی غزل معاصر است که با پختگی خاصّی سروده شده اند و تازگی منحصر به فردی دارند؛از این رو مخاطب به آسانی با فضای غزل انس می گیرد و پیام آن را با دل و جان می پذیرد و با آن همصدا می شود …

خصوصیّات بارز غزل میررکنی که به کرّات در بیشتر غزل ها استفاده شده،نشان می دهد که کاری تصادفی و ناگهانی نیست،بلکه اشراف بی چون و چرای شاعر را در استفاده از اندیشه،دایره ی لغات،زبان،صنایع (لفظی و معنوی )،ردیف و قافیه و … نشان می دهد که به طور عمده عبارت اند از :

 

۱ـ روایت

 

روایت جزء لاینفک غزل های میررکنی به حساب می آید. گاه شاعر آن چنان روایت را در بافت غزل وارد می کند که خواننده احساس می کند بدون هیچ قید و بندی در حال خواندن قطعه ای آهنگین است و در بعضی اوقات ردیف و قافیه ی مناسبی که شاعر انتخاب کرده است، به کمک شاعر می آید و انس مخاطب با شعر را بیشتر می کند .بیشتر روایت ها نیز ارتباط تنگاتنگی با زندگی و محیط شاعر دارند و به وضوح ردّ پای شاعر در آنها دیده می شود؛ گویی غزل، تکّه ای جدا شده از زندگی خصوصی شاعر است که در قالب روایتی محکم بیان می شود . نکته ای که در اینجا شایان ذکر است پرهیز شاعر از اطناب و بیهوده گویی است؛ امری که میررکنی به خوبی از عهده ی آن برآمده است و در بیشتر غزل ها مخاطب با روایتی که سرشار از ایجاز است روبرو می شود ؛ایجازی که لازمه ی زندگی ماشینی است . بیشتر غزل ها به گونه ای شروع می شوند که خواننده بلافاصله پس از خواندن چند مصراع با غزل، ارتباط برقرار می کند و در همان ابتدا، اشرافی کامل  از موضوع به دست می آورد و با آن همصدا می گردد،مانند این شعر او:

 

نشسته بود پسر روی جعبه اش با واکس
غریب بود، کسی را نداشت الّا واکس

نشسته بود و سکوت از نگاه او می ریخت
و گاه بغض صدا می شکست: آقا واکس

درست اوّل پاییز هفت سالش بود
و روی جعبه ی مشقش نوشت: بابا واکس…

غروب بود، و مرد از خدا نمی فهمید
و می زد آن پسرک کفش سرد او را واکس

سیاه مشقی از اسم خدا، خدا بر کفش
نماز محضی از اعجاز فرچه ها با واکس
 □
برای خنده لگد زد به زیر قوطی، بعد ـ
صدای خنده ی مرد و زنی که ها…ها…واکس چقدر روی زمین خنده دار می چرخد
(چه داستان عجیبی) بله، در این جا واکس ـ
پرید توی خیابان، پسر به دنبالش
صدای شیهه ی ماشین رسید امّا واکس ـ
یواش قل زد و رد شد، کنار جدول ماند
و خون سرخ و سیاهی کشیده شد تا واکس
 □
غروب بود، و دنیا هنوز می چرخید
و کفش های همه خورده بود گویا واکس

و کارخانه به کارش ادامه می داد و
هنوز طبق زمان و دقیقه صدها واکس…

 کسی میان خیابان سه بار مادر گفت
و هیچ چیز تکان هم نخورد حتّا واکس

 صدای باد، خیابان، و جعبه ای کهنه
نشسته بود ولی روی جعبه، تنها واکس.

 

۲ ـ  دستکاری در ظاهر غزل

 

میر رکنی در برخی غزل ها، بافت ظاهری غزل را بر هم می زند تا معنایی ژرف بیافریند و کلمات را آن گونه در کنار هم می چیندکه ذهن مخاطب درگیر حساسیّت روایت شود و بدین ترتیب ارتباط عمیقی با ذهن او  برقرار می کند. اینجاست که چیدمان مناسب باعث قوی تر شدن ژرف ساخت می شود و ابیات ارتباط قوی تری با هم پیدا می کنند؛به عنوان نمونه :

 

برای خنده لگد زد به زیر قوطی، بعد ـ
صدای خنده ی مرد و زنی که ها…ها…واکس چقدر روی زمین خنده دار می چرخد
(چه داستان عجیبی) بله، در این جا واکس ـ
پرید توی خیابان، پسر به دنبالش
صدای شیهه ی ماشین رسید امّا واکس ـ
یواش قل زد و رد شد، کنار جدول ماند
و خون سرخ و سیاهی کشیده شد تا واکس


که ترکیب دو مصرع در جهت تقویت محور روایت غزل تأثیر مثبت گذاشته و ژرف ساخت را تقویت کرده است .
 

خلیفه باج بگیر محل به هم پیچید

نفس کش ، آی ، بیا این طرف ، که تا یک لقـمه ی چپ ات کنم و بشکنم قلم هایت

که راحت است ،که مثل شکستن فندق

عرب سه خط موازی به روی قالی تخت

کشید و گفت که : این طریق بین طروق ؟

ولی زبان عرب را کسی نمی فهمید !

به این طریق درآمد صدایشان،پس عقـده ها همه بر سر آن پیرمرد خالی شد

و پر شد آه ،چقدر استکان ،چقدر چپق

 

در این مورد نیز پیوند دو مصرع باعث استحکام غزل شده و محور شعر را قوّت بخشیده است.

 

۳ـ  کلمات قبیح

 

عدّه ای اعتقاد دارند که مرزی برای کلمه وجود ندارد و شاعر مختار است هر کجا که بخواهد از هر کلمه ای برای بیان معنای بهتر استفاده کند؛ خواه این کلمه مغایر عرف و شرع جامعه باشد یا موافق آن،آنچه مسلّم است آزادی شاعر در استفاده از کلمه در شعر است و بس…، ولی بحث غزل شاید با سایر قالب ها اندکی تفاوت داشته باشد؛ چرا که زیر ساخت آن،عشق و عاشقانگی است و شاید روح لطیف غزل پذیرای کلمات و واژه های قبیح نباشد؛ هرچند قبح برخی واژه ها نیز ناپایدار است و با گذشت زمان ،تغییر می کنند، ولی در این میان اصولی هستند که هیچ گاه فرع نمی شوند :

 

طومار شعرهای مرا شال می کنید

در لحظه های عاطفه اسهال می کنید

…..

یک طفل روی قبر من ادرار می کند

تا از هجوم عقده نترکد مثانه اش

…..

چگونه درک کند ذهن ،بعدهای تو را ؟

که در تمامی ابعاد ذهن می رینی ؟! 

 

۴ ـ عشق

 

در غزل های میر رکنی عشق در واژه ها اتّفاق می افتد و در حدّ و اندازه های ظاهر واژه هست و معنای عمیقی از آن مستفاد نمی شود. در برخی موارد نیز عشق جای خود را به کلمه ی دیگری می دهد و اثری از خود بر جای نمی گذارد.شاعرگاهی چنان سخن می گوید که گویی اصلا اعتقادی به عشق آسمانی ندارد؛به تعبیر دیگر، عشق زمینی در غزل ها اتّفاق می افتد و هیچ معنای آسمانی و معنوی از عشق در غزل های میررکنی دیده  نمی شود ؛به عنوان مثال :

 

تو لخت هستی ،تو لخت ،لخت مادرزاد

و از من آمده تا خاک فکّ پایینی

چگونه درک کند ذهن ،بعدهای تو را ؟

که در تمامی ابعاد ذهن می رینی ؟

…..

و شب که شهوت شیطان حرام می زایید ،

کدامتان به کنار کدامتان بودید ؟

۶ ـ موتیف

 

اوضاع اجتماعی و محیط حاکم بر زندگی شاعر، ارتباط تنگاتنگی با شعر او دارد. هر گاه این پیوند بین شاعر و دغدغه هایش محکم تر باشد؛ شاهد حضور بیشتر این گونه مسائل در شعرها خواهیم بود .این دغدغه ها آنگ ونه پای خود را در شعرها باز می کنند که حتّی نام دوستان نزدیک،اسامی کوچه ها ،شخصیّت ها و … در شعرها دیده می شود؛ چرا که ذهن شاعر به صورت آگاهانه و ناخودآگاه با این مسائل درگیر است و مدام با آنها سر و کار دارد و آنها را حلاّجی می کند؛ به عنوان مثال سه موتیف اصلی غزل های میررکنی عبارت است از :

 

الف : فقر

 

چراغ نفت ندارد فتیله می سوزد

و شمع خانه چه بی شیله پیله می سوزد

…..

رد می شود ،نمی دهد آن نانوای پیر

با آن همه خمیر ،کمی نان سوخته

…..

که پیر مرد صدا زد : کسی نمی بخشد ،

غذای مانده ی خود را به قدر یک قاشق؟

…..

شبی که داشت کسی از گرسنگی می مرد

شما درست سر میز شامتان بودید!

…..

درست اوّل پاییز هفت سالش بود


و روی جعبه ی مشقش نوشت: بابا واکس…

ب:  مرگ

 

آن وقت دور گردن من یک طناب بست

شکل طناب دار که ای کاش می کشید

…..

نشسته ام و تمام شقیقه ام درد  است

شقیقه ای که فشار تپانچه می خواهد

…..

زمان دفن تنم را درست یادم هست

برای خوردن خرما تمامتان بودید !!

…..

یواش قل زد و رد شد، کنار جدول ماند
و خون سرخ و سیاهی کشیده شد تا واکس


…..

حالا طناب باش و بر حلق خود بپیچ

تا دار روزگار طنابت نکرده است

 

ج : زن (فیمینیسم)

 

ببین رییس نگاهش چه شهوتی دارد

دلم به حال زنان قبیله می سوزد

…..

آن وقت بیوه بودن خود را گریستند

زن های عقد کرده ی مردان سوخته

…..

ولی به فکر زنش نیست فکر قاطرهاست

عزا گرفته که دارد طویله می سوزد

 

۷ـ ردیف و قافیه ی بکر

 

در برخی غزل ها،ردیف و قافیه ای انتخاب شده است که برای نخستین مرتبه در زبان و ادبیّات فارسی به کار گرفته شده است؛ شاخصه ای که میر رکنی به خوبی از آن استفاده کرده و آن را همانند عنصری در جهت تقویت شعر به کار برده است؛هر چند این ویژگی به نوعی نیز می تواند موجب تضعیف غزل شود؛ چرا که گاه بافت ردیف و قافیه در ارتباط مستقیم با معانی ابیات غزل است و به نوعی محوریت معنی بر عهده ی ردیف و قافیه است. اگر ردیف و قافیه با ساخت غزل در تضاد باشد و ارتباط محکمی با زیر ساخت غزل نداشته باشد، کلّ غزل از نظر محتوی و معنی ایراد پیدا خواهد کرد، ولی میررکنی در چندین غزل از این نوع ردیف و قافیه ی جدید استفاده کرده و به حق نیز موفّق بوده است. برخی مواقع استادی او در انتخاب ردیف و قافیه باعث شده تا ابیات در هم تداخل کنند که این مورد تنها در سایه ی انتخاب قافیه  قابل انعطاف با جمله ی بعدی، میسّر است؛ چرا که اصل پیوند دو مصرع را در این مواقع کلمه ی قافیه عهده دار است؛ به عنوان نمونه :

 

شکاربان ،شب مهتابی و تفنگ و سگ و

شکارگاه . دو مرغابی و تفنگ و سگ و

…..

نشسته بود پسر روی جعبه اش با واکس

غریب بود، کسی را نداشت الّا واکس

…..

غروب ،پر زدن قهوه خانه در پاتق

صدای غل غل قلیان و فسّ و فسّ چپق

…..

یکی رسید و در نطفه جابجا خفه شد

دوباره یک نفر از ما به دست ما خفه شد

…..

نگاه کن غرق تف ، تفاله هامان را

میان این همه کاغذ ،مچاله هامان را

 

۸ ـ ترکیبات بدیع

 

در بسیاریی از غزل ها ،ترکیبات زیبا و بدیعی وجود دارد که از چشم انداز خاصّی برخوردارند؛ چرا که در بیشتر موارد خود کلمات حالتی کلاسیک گونه دارند، ولی چینش دو کلمه باعث به وجود آمدن ترکیبی بدیع شده است، مانند:

مرده قسم،مادر مقوایی،مردم لجوج خیابان یاس ها،اعجاز فرچه،دیوار دختر چینی،اختیار تام تمام جناس ها ،خفقان تماس ،ضحّاک درد ،شومینه روباه ،نشان مکتب ممنوع اختلاط نشان،هیجان ارتباط نشان،دست وحشی پاهای انبساط نشان  و ….

 

۹ـ ابیات جاویدان

 

در برخی غزل ها ابیاتی پیدا می شود که به تنهایی وظیفه ی سنگین غزل را بر دوش می کشند و معنایی فراتر از معنای غزل را به مخاطب القامی کنند؛ هر چند این امر در همه ی غزل ها و همه ی ابیات مشاهده نمی شود و موضوعیت کلّی ندارد، ولی با این حال موارد بسیاری از این قبیل در غزل های میر رکنی دیده می شود؛هر چند بیشتر غزل های میررکنی با حالتی روایت گونه سروده شده اند و ابیات زنجیر وار به هم ارتباط دارند،امّا با این حال در برخی غزل ها، این ابیات علاوه بر ارتباط با کلّ غزل از لحاظ معنا ،دارای معنای جداگانه ای نیز هستند که در  اندیشه ای فراتر از زیرساخت غزل گفته شده اند؛ به عنوان مثال :

 

صیّاد صید می‌شود اینجا چه ساده‌ای

کاکا خلج کجا و خداوند زورگو…

…..

رخسار زرد گربه ی ظالم حکایتی است

یعنی که آن جناب قناری گرفته اند

…..

و او که سیر شد از هر چه بود ،پر زد و رفت

نه سمت شهر ، نه سمت خدا ،نه سمت افق

…..

همیشه گفتنی ما نگفتنی مانده است

اسیر قفل زبان های احتیاط نشان

 

۱۰ـ مناظر نازیبا

 

الف : سطحی بودن :

 

در برخی غزل ها ،اندیشه آن چنان رو به افول می گذارد که واژه ها ، جز معنای ظاهری خود،چیزی برای گفتن ندارند و فقط  زنجیر قافیه و ردیف و وزن آنها را در کنار هم قرار داده است .

 

در سینمای شهر خدا روی پرده بود

صف سرد بود و بین زن و مرد پرده بود

…..

و ایستاده ای انگشتهات در بینی

چقدر مالی تو ،هی ! زن ککائینی

…..

بوووووووووووب، بوووووووووووووب

(فریاد کوچکی ست در این لحظه های خوب )

…..

طومار شعرهای مرا شال می کنید

در لحظه های عاطفه اسهال می کنید

 

ب: شروع غزل با حرف ربط

 

در چند غزل شاعر ابتدای غزل را با حرف ربط “و ” شروع کرده است .نقطه ای که در اینجا شایان ذکر است؛ این که چه چیزی در اینجا محذوف است ؟ آیا غزل به گونه ای سروده شده است که مخاطب موارد حذف شده را به درستی بتواند درک کند؟آیا دلیل خاصّی برای شروع شدن غزل با حرف ربط در خود غزل وجود دارد ؟یا این که حرف ربط فقط برای پر کردن وزن آمده است ؟

 

و ایستاده ای انگشتهات در بینی

چقدر مالی تو ،هی ! زن ککایینی

…….

و بست مرد مسیحی در کلیسا را

برای آن که نبینند اشک عیسی را

 

ج: یأس

 

در برخی غزل ها فضای حاکم بر غزل، آن گونه یأس آمیز و پر از ناامیدی و سیاهی است که خواننده پس از خوانش غزل،دچار نوعی پوچی فلسفی می گردد، گویی همه ی ابیات غزل تحت سیطره ی بی چون و چرای این یأس دامنه دار شاعر است؛ تا آنجا که در بیشتر غزل ها این فضا حفظ می شود و این یأس همانند جریان سیّال رودخانه ای در همه جا ساری و جاری است :

 

در انتظار کدامین امید می رقصید ؟

امید شهر شما پشت میله می سوزد !

…..

اصلا ولش کن آخر این شعر مبهم است

شاعر شده است باز اسیر گراس ها

…..

یک سنگ قبر ،چند رطب،کاسه ای سراب

یک تا همیشه سیر ،کمی نان سوخته …

 

 

___________________

 

با تشکّر بسیار از آقایان: امیر نجات شجاعی و سیّد صالح سجّادی که در تهیّه و گردآوری غزل ها یاری ام دادند.

 

دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin



ارسال نظر غير فعال است.

 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

انتشارات شهنا

انتشارات شهنا
1
No Image No Image