برگه‌ها

آوریل 2024
ش ی د س چ پ ج
 12345
6789101112
13141516171819
20212223242526
27282930  
 
No Image
خوش آمديد!
طنز و ایجاد طنز از راه تضاد/فاطمه محسن زاده پيوند ثابت

عنوان مقاله :

طنز و ایجاد طنز از راه تضاد در داستان های احمد محمود

فاطمه محسن زاده


یکی از شیوه های بسیار هنرمندانه که برخی نویسندگان با تسلّط وتوانایی کافی از آن بهره برده اند؛ توصیف از راه ایجاد تضاد است که گاه با بیانی طنزآلود؛ هرچند تلخ همراه می شود و صحنه هایی بدیع را خلق می کند.

طنز در لغت به معنی مسخره کردن و طعنه زدن و در اصطلاح اثری ادبی است که جنبه های بد رفتار بشری، ضعف های اخلاقی و فساد اجتماعی یا اشتباهات انسان را با شیوه ای تمسخرآمیز و غیرمستقیم بازگو می کند. شاعر یا نویسندۀ طنزپرداز با هدف اصلاح ناهنجاری های اخلاقی و نابسامانی های اجتماعی، به تسمخر اشخاص، آداب ورسوم و مسائل موجود در جامعه می پردازد . بیشتر آثار طنز آمیز جنبۀ سیاسی و اجتماعی دارد و نشان دهندۀ اعتراض طنز پرداز نسبت به اوضاع و احوال حاکم بر جامعه است[۱].

احمد محمود در داستان نمادین” چشم انداز” ، از مجموعۀ ” پسرک بومی “، داستان مردم شهری را روایت می کند که نمی میرند و « مرده بازی» را کشف می کنند. آنها با راهنمایی « مشاور» به این نتیجه می رسند که اگر روزی یک مرده و یک تشییع جنازه داشته باشند ، همیشه سرشان شلوغ است و همیشه در حال تلاش و تقلّا هستند :

« دور هم نشستیم و عقلهامان را سر هم کردیم تا مشکلمان حل شد. اول مردنمان ساده بود. علم وکتل نداشتیم. نوبت هرکس که می شد، دراز می کشید و اشهدش را می گفت و چشمهایش را هم می گذاشت و ما هم خیلی سر و ساده می گذاشتمیش تو تابوت و می بردیمش قبرستان. حتی تو لحد هم جابجاش می کردیم، حتی سردست راست هم می خواباندیمش و حتی ” ولاتخوف …” و بعد کار که تمام می شد، از قبر بیرون می زد و همراهمان به شهر بر می گشت.

اول کارمان دیمی بود. تنها می خواستیم که مشغول باشیم، ولی بعدها با تجربه شدیم. حالا دسته های سینه زنی هم داریم. تابوت را هم آذین می بندیم وپیشاپیش هر دسته، یک قاری خوش صدا با بلندگوی دستی از روی بیاض های بلند بالا آواز می گرداند[۲]

با پیچیدن خبرمرگ واقعی « عموبندر»، حال و هوای شهر عوض می شود. همزاد راوی نیز می میرد و شایعه می شود که همه جا پر از جسد شده است. عمو بندر و به گمان راوی « همزاد» راوی، خبر مرگ خود را از قبل به روزنامه ها داده بودند. حالا تمام روزنامه ها پر از آگهی فوت شده است . سرانجام مشاور، نیز می میرد، امّا جسد او آن قدر بزرگ می شود که تمام شهر را در برمی گیرد و بوی جسد فضا را پر می کند؛ در حالی که راوی دربالای گلدستۀ مسجد بزرگ میدان انتظار انفجار جسد را می کشد. سبک این داستان کوتاه یادآور داستان های «عزیز نسین»۳ ، نویسندۀ ترکیه ای است.

طنز در سیر داستان نویسی معاصر ما، ابتدا در داستان واره های چرند وپرند ظاهر شد. سپس جمال زاده آن را در  داستان هایش به عنوان یک اصل قرارداد وامّا هدایت از این زبان برای ریشخند استفاده کرد .

تفاوت طنز در آثار احمد محمود و جمال زاده در این است که محمود دربیشترداستان هایش از « طنز» و« چاشنی خنده»درگفت وگوهای داستان استفاده می کند، امّا در داستان های لطیفه وار۴جمال زاده، فضای داستان طنزآمیز است ؛ طنزی که بر خلاف ظاهر زیبایش، در باطن از عمق وجامعیّت چندانی برخوردار نیست. طنز جمال زاده سطحی و شیرین است، امّا بیشتر طنزهای احمد محمود از روی بینشی خاص و بسیار منسجم و قوی هستند؛ هر چند بر خلاف ظاهرشان،  درونی تلخ دارند که خوانندۀ داستان را به تفکّر و اندیشدن دعوت می کنند .

چاشنی خنده حوادث خنده دار، شخصیّت، صحنه یا صحبتی است که درجریان داستان یا نمایشنامه می آید تا از شدّت جدّی بودن اثر بکاهد و به خواننده یا تماشاگر آرامشی بدهد. در واقع چاشنی خنده بخش ضروری و مکمّلی از اثر است که با تقابل وتضاد با عمل داستانی ، عمق فاجعۀ مورد نظر را بیشتر نشان می دهد. در رمان « داستان یک شهر»، نوشتۀ احمد محمود، ماجرای مردی که به کلانتری شکایت می کند که خرش مورد تجاوز خرهای دیگرقرار گرفته، می توان چاشنی خنده به حساب آورد۵٫

نمونه ی دیگری که طنزی درخشان دارد و از راه تضاد ایجاد شده است؛ در رمان ” درخت انجیرمعابد ” دیده می شود که  می توان گفت قوی ترین گفت و گوی طنزآمیز از راه تضاد دراین رمان است.

گفت وگوی میان مسئول پذیرش هتل گلهشر که به انگلیسی حرف می زند و مرد فرنگی که به فارسی صحبت می کند:

« مرد فرنگی فارسی حرف می زند . می گوید:

–       اتاق یک تختخواب لطفاً

مستخدم یونیفرم پوش، چمدان مرد فرنگی را می گذارد پای پیشخوان. انعام می گیرد و می رود. مسئول پذیرش هتل گلشهر انگلیسی حرف می زند . می گوید

_ how are you sir?

مرد فرنگی می گوید:

–       من کیلی کوب.

مسؤل پذیرش، برگ مشخصات دو زبانه را می گذارد جلو مرد فرنگی و می گوید

_ pleas fill in this paper

مرد فرنگی با تأمّل و با خط بد، بخش فارسی را پُر می کند. اسپورتش را از جیب بغل بیرون می آورد و می گذارد رو برگ مشخصات. مسئول پذیرش نگاه پاسپورت می کند، بعد نگاه مشخصّات، پاسپورت را پس می دهد . لبخند می زند و می گوید

مرد فرنگی می گوید

–       بسیار موتشکر هستم.»۶

اگر چه شکل نوشتاری واژه های خارجی جهت و امتداد نوشته را مختل می سازد، امّا احمد محمود بارعایت اعتدال در این مورد، گفت و گویی زیبا را ارائه داده است که برای مخاطب خسته کننده نمی شود.

او در نامگذاری بعضی از شخصّیت های رمان ” زمین سوخته ” نیز از طنزی ظریف بهره گرفته است که در حقیقت گامی درجهت آشنازدایی است؛ به عنوان مثال نام دو نفر معتاد که در قهوه خانۀ مهدی پاپتی هستند،« رستم افندی» و« ناپلئون» است ونام زن چاق کل شعبان « سروجان» . بابا اسمال همۀ گاوهایی را که از تو کوچه جمع کرده است، اسم گذاری کرده است: « رجب سیاه » که به گفتۀ بابا اسمال چشم ها وپوزه اش عین چشم ها وپوزۀ رجب حمّال است. « لکاته خانم» گاو ماده زردرنگی است که لک وپیس سفید دارد و« وکیل کرم»، مثل وکیل کرم است که همیشه موی سپیدش را حنا می بندد وگشادگشاد راه می رود، پیر است و از کارافتاده، امّا هیبتش پرمدّعا است .

اگرچه محمود در آثارش، گاهی در گفت و گوها و توصیف ها از طنز به شکلی هنرمندانه بهره برده است، امّا طنزهایی که از راه تضاد ایجاد کرده است؛ به یقین یکی از جلوه های توانمندی او در نگارش داستان هایش است که فکر و ذهن مخاطب را نیز به چالش می کشاند و چه بسا او را به خواندن دوباره ی این بخش ها ترغیب نماید. توانمندی اودر این زمینه نیز مانند سایر ویژگی های داستان هایش به رخ مخاطب کشیده نمی شود، بلکه با ظرافت در ذهن و خاطرش می نشیند و می ماند.

۱ . میر صادقی ، جمال و میرصادقی، میمنت: واژه نامه هنر داستان نویسی ( تهران: کتاب مهناز،چاپ اول،۱۳۷۷)، ص ۲۰۰٫

۲ . محمود ، احمد: پسرک بومی(انتشارات بابک،چاپ دوم، ۱۳۵۱) ص۳۸٫

۳ . محمود نصرت، معروف به عزیز نسین؛ در ۱۹۱۵ م در استانبول به دنیا آمد. این نویسنده در آثار خود تضادهای اجتماعی ترکیه را افشا می کند . از آثار او می توان به این موارد اشاره کرد: « کمک آمریکایی» ، « خرمرده» ، « اگر من زن بودم» ، «چگونه خود کشی کردم» ، « ما آدم نمی شیم» و … (نسین ، عزیز: خرمرده، ترجمه اصغر دانشور (تبریز، انتشارات تلاش، ۱۳۶۶) ، ص ۵).

۴ . داستان لطیفه وار بر اساس حادثه ای شگفت آور و اتّفاقی نوشته شده است و پایان شگفت انگیز غافلگیر کننده دارد و در آن بیشتر به سرگرم کنندگی و گیرندگی اثر توجّه می شود تا واقعیّت های محتمل. ( میرصادقی،جمال ومیرصادقی،میمنت : همان، ص ۱۰۱).

۵ . میر صادقی، جمال ومیرصادقی، میمنت : همان، ص ۷۹٫

۶ . محمود، احمد: درخت انجیر معابد (تهران: انتشارات معین، ۱۳۷۹)، ج۲، ص ۴۴۱٫


دسته: مقاله, نقد و نظر | نويسنده: admin


نظرات بینندگان:
مینو گفته:

سلام
بسیار استفاده کردم…و بر دانسته هایم افزوده شد

قاسم ترکان گفته:

سلام. خانم محسن زاده یکی از شهرهای زیبایتان را با عنوان مرد قهوه ای در روزنامه صائب تبریز چاپ کردم.
از مطالب تان نثر یا شعر هرچه که لازم بدانید برایم ایمیل کنید چاپ کنم و آدرس بدهید برای تان پست کنم
عزت زیاد

فرزاد بهارا گفته:

سلام…
مسئول پذیرش:بسیار موتشکر هستم.تضاد مورد بحث مقاله در این دیالوگ نمود واضح و روشنی دارد.طنزی که در نامگذاری شخصیت ها اشاره شده و …..مقاله بسیار مفید و شایسته ای ست.مانا باشید.

seddigh گفته:

سلامی چو بوی خوش آشنایی….. استفاده شد . در مورد معنی واژه طنز بیشتر بررسی کنید وبیشتر بنویسید.

 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

انتشارات شهنا

انتشارات شهنا
1
No Image No Image