برگه‌ها

مارس 2024
ش ی د س چ پ ج
 1
2345678
9101112131415
16171819202122
23242526272829
3031  
 
No Image
خوش آمديد!
دون کیشوت / حامد ابراهیم پور پيوند ثابت

قراربود که این دفعه جنگ را ببرد

بیاید و دل ماده پلنگ را ببرد

به خاطرش سر تیمور لنگ را ببُرد

شبانه دختر شاه فرنگ را ببرد

O

قرار بود که از چنگ شب رها بشود

به آفتاب قسم داد، گرگ و میش نرفت

قرار بود که این بار قهرمان باشد

قرار بود… ولی باز خوب پیش نرفت

O

همیشه شکل خودش بود: ساده و بدوی

همیشه ربط زیادی به من نداشته بود

همیشه فکر دویدن،همیشه فکر سفر

شبیه چلچله ای که وطن نداشته بود …

O

تمام شب از تکرار قصه ها پربود

تمام روز به تعقیب خواب ها می رفت

همیشه سایه ی یک جنگجوی تنها بود

به جنگ لشگری از آسیاب ها می رفت

O

دوباره جنگ نکرده شکست خورد، ولی

در آرزوی نبردی دوباره بود دلم

هزار مرتبه آتش گرفت و دور افتاد

شبیه پیرهنی پاره پاره بود دلم

O

همیشه حسرت قدری عزیز بودن داشت

که چاه کن شد و تعبیر خواب یادش رفت

دل شکسته ی من بندباز پیری بود

که راه رفتن روی طناب یادش رفت

O

تهوعی ابدی بود در نفس زدنش

همیشه از طاعونی جدید واهمه داشت

تمام مدت بیگانه بود، مسخ نشد

تمام زندگی اش وحشت محاکمه داشت

O

همیشه دلهره ی دیگران به او می گفت

به فکر تیغ نیفتد، دوباره سم نخورد

چگونه امکان دارد که زندگی بکنی

و حالت اصلا از زندگی به هم نخورد…


دسته: شعر | نويسنده: admin


نظرات بینندگان:
نادم گفته:

درود بر حامد ابراهیم پور جان
زنده باشید
الهی
خانه آبادان

اسماعیل شریف نژاد گفته:

سلام
من کتاب با دست من گلوی کسی را بریده اند را خونده بودم
از این شعر هم لذت بردم
ممنون

 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

انتشارات شهنا

انتشارات شهنا
1
No Image No Image