شیدا مقانلو گفته:

وقتی حامد داراب شعری از محمد علی محمدی را برایم خواند. گفتم این پسر استعداد یک شاعر خوب شدن را دارد. من به این گفته ی خودم امیدوارم . بیست سالگی ات هم به این حرف امید وار است آقای محمدی شعر تراژدی ارثی را بیشتر پسندیدم

مینو شهرستانی گفته:

زنده باشی پسرم و قلمت پایا و ماندگار ….

مهرداد گفته:

تراژدی پدر مرابه یاد همان قصه قدیمی فراق پدر از پسر انداخت که جای خالیش تا آخرین منزل در نظرگاه فرزند جاریست. به امید روزی که خود میراث فرزندان این سرزمین باشی با چراغ فروزان اندیشه در شعر زندگیت.

کیانا آتشی گفته:

مطالعه شد و تبریک به آقای محمدی
و نه ستاره ای که میان بوته های سرزمین من
پنهانی تخم کند
خیلی خوبه این سطر

ميرشهاب اماني گفته:

برات آرزوی موفقیت می کنم محمد جان

هانیه تهرانی گفته:

شعر ها را خواندم ای کاش از بار روایت کاسته شود. اما تصاویری قدرتمند هم داشت.

علی چگینی گفته:

عشق کردم دمت گرم کارت خوب بود عکستم باحال بود اون عکس ۲تاییمون میذاشتی که دیگه کره می شد داداشم

بهاره سروش گفته:

وقتی استاد حامد داراب. می گوید شعر کسی را بخوانیم . باید اطمینان داشت که هم از لحاظ اندیشه و هم از لحاظ تجربه و هم از لحاظ فضا و هم خیلی چیزهای دیگر مفید است. شعر آقای محمدی از این دست بود البته در عین سادگی.

سرالله حسيني گفته:

ستاره ای که…….پنهانی تخم کند

بسیار زیبا بسیار

خسته نباشید

پایدار

علی گراوند گفته:

سلام
در شعر هات صداقت خاصی موج می زند عزیز
اما زیادی منثور اند
متشکرم .

مناحزابي زاده گفته:

شعرهات زیباست باتمام سادگی
وساده ست باتمام زیبایی
به روزم سربزن

مریم محمدی گفته:

شاید برای دیگرا ن شعر ولی برای من زندگی بود عزیز تر از جانم تنها یادگار برادرم به تو می بالم و بهترین ها را برای تو آرزو میکنم.

مینا محمدی گفته:

شاعر جوانم از قلم شیوات بگم از دست هنرمندت بگم فقط خدا رو شکر میکنم بخاطر داشتن تو عزیز دلم و آرزو میکنم به تمامی آرزوهایت برسی

حمید میرزائیان گفته:

سپاس محمد جان و آوازه ات بلند باد برادر…

هومن هویدا گفته:

پای درد دلهایت نشستم ومتاثر شدم
زنده باد

مریم .خ گفته:

عالی بود

علی محمد محمدی گفته:

سلام بر شاعر گرانقدر خیلی از اشعار شما خوشم اومد وخیلی خوشحالم که هم اسمی من یه شاعره منم دانشجوی ریاضی ام خیلی دوستت دارم

افتاب گردان گفته:

برایمان فرقی نمی کرد رنگین کمان از کدام سمت خیابان عبور می کرد وقتی پشت پنجره ی لمیز می نشستیم..