برگه‌ها

اکتبر 2024
ش ی د س چ پ ج
 1234
567891011
12131415161718
19202122232425
262728293031  
 
No Image
خوش آمديد!
شعری از شاپوراحمدی پيوند ثابت

شاپوراحمدی

شبگیری را می‌ستایم که هرگز دروغ نبوده است

و صورت تابناک بچّه‌ها را به هم رسانده است.

سکّوهای فرسوده‌ی رود را با پنجه‌های قلمی سابیدیم.

حلقه‌های شاد و برنز یواش‌یواش جاده‌ی شکوفا را انباشتند، آه!

هر شب تا دیروقت یک شانه‌ام که سورمه‌ای بود، همسنگ چشمه‌ای می‌سوخت.

گاهی ناخواسته پهلو به  پرچین های سرد بهشت می‌دادیم

و هر بار که جیغ می‌کشیدیم، از ما بهتران تشت های کوچولوی خود را با کلوخ های ماه آذین می‌بستند.

جای خوبی بود پس از شامگاه تا بازی کنیم با

خشت های و یال های کوتاهی که شانه‌ها را سایه‌اندود کرده بودند، آه.

هوای شوری را که بر شانه‌هایمان دلمه بسته بود، می‌توانستیم در کنار بگیریم.

و در دل جوباره‌ی سخت گاهی ترکه‌ی خونیمان را فرو می‌کوبیدیم.

و با شیفتگی براده‌های دیدگانمان می‌شکفتند.

آه! آه! آه! رفیق

رؤیاهایت، رؤیاهایت

سکّه‌ی رؤیاهایت

صورتک های آزرمگین

و کنیزان زرخریدی

که نشانگاه هیچ واژه‌ای را

تا امروز بلد نبودند

غبار رنگ‌وروی خاموشمان را

همه عمر پرستش می‌کنند.

 

 

دسته: شعر | نويسنده: admin



ارسال نظر غير فعال است.

 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

انتشارات شهنا

انتشارات شهنا
1
No Image No Image