برگه‌ها

آوریل 2010
ش ی د س چ پ ج
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
 
No Image
خوش آمديد!
در گفتن از شعر؛با شعر ِ«باد ملایمی ست مردی که از جانبِ دریا می آید» / عارف رمضانی پيوند ثابت

در گفتن از شعر؛

با شعر ِ«باد ملایمی ست مردی که از جانبِ دریا می آید»؛

سروده ی رزا جمالی

از مجموعه ی«برای ادامه ی این ماجرای پلیسی قهوه ای دم کرده ام»

______________________________

لنگر گرفتم ، مثلِ دخترکی کهنه

بویِ ماهی می دهم ؟

بگو به آن مردی که آن طرفِ آب است

و پاروهایم را دزدیده است :

تو آن ماهیگیر را به ساحلِ من فرستادی ، چشمه ی من اشک نداشت .

مثلِ ماهی له له بزنم ، در انتظارِ یک بوسه ی تو جان بدهم ، بگو قمار بازِ ماهری هستم؟

نظرات[۰] | دسته: نقد و نظر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
سارای صبح های جمعه / کرامت یزدانی پيوند ثابت

سارای عکس زنی در پشت کامیونی از من گذشت ، این زن که پیش از این سارای صبح های جمعه ی پارک ملت مشهد بود . حالا اینجا را باشید تا بگویم که در جاده ی صبح زود شیراز ، زن های زیادی از پیش تماشا می آیند ، امّا سارا با کلاه لبه داری که هیچ وقت به سرش ندیدم ، از من طوری می گذردکه از روی پل هوایی پارک ملّت تا مثل پارسال های دانشکده قسم بخورم ماشین که نه حتی از نان خوردن هم فقط خوردن قسمش را پدرم دارد که ندارم .یک روز غروب آفتاب که خورشید روی لبه ی کلاهی که سارا حالا داردگم می شد . گفتم سارا را راضی کنم نشد . دویدم نشد . اصرار کردم ، گفتم خوشبختت می کنم ، نشد.گفتم بدبخت می شوم ، شدم و نشد . نشد . نشد که نشد . و یادم رفت که رفت که رفت که رفت تا حالا که بعد از گذشتن این کامیون ، انگار یکی در من با گاری برای فروختن پرتقال هی داد می کشید. کشیده در بوق کامیونی گفت : سارا آآآآآآ را را را را را را را نگاه که می رود

نظرات[۰] | دسته: داستان | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

انتشارات شهنا

انتشارات شهنا
1
No Image No Image