برگه‌ها

مارس 2024
ش ی د س چ پ ج
 1
2345678
9101112131415
16171819202122
23242526272829
3031  
 
No Image
خوش آمديد!
شعری از سودابه مهیجی پيوند ثابت

انگار زنی خیابانی باشد

باید با بوق زدن های ممتد

در چارراه ها و خیابان های گرسنه به دنبالش بگردیم

لا به لای سلاّخان

در همین خیابان ها دست به دست می شود

نظرات[۵] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
معجزه / داوود خان احمدی پيوند ثابت

 

تو بخواهی

کلمات ام را می­ فرستم برایت

صف شیر

صف سهام عدالت

می­ فرستم تا بچّه ­هایت را سرگرم کنند

وقتی داری

راز خیس عشق را به شوهرت می ­گویی

نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
ترکیب بندی از محمّد قائدی پيوند ثابت

 

حال بی حوصله ی من به جهنّم برفی ست

حرف ناگفته ی این شاعر مبهم برفی ست

همه گفتند که اسم همه آدم برفی ست

یک نفر گفت: چه خوب است هوا هم برفی ست!

 

یادم افتاد به آغوش تو و یخ کردم

با لبم سوزن لبهای تو را نخ کردم

نظرات[۱۶] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
شعری از کورش زرفتن پيوند ثابت

کورش زرفتن 

تولّد : میبد یزد ،۱۳۵۲ش .

شعر زیر از کتاب ” آوای حفره های سرد ”  اوست که چاپ نخست آن در ۱۳۸۹ ش ، از سوی انتشارات قداست ( اردکان ) ، در ۱۲۰۰ نسخه منتشر شده است .

___________________________________

امشب

بر فراز رود

بر بلندای روحانی همه ی امواج

صلیب می کوبم

وتو

با اندام برهنه ی لاغرت

نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
شعری از حمید شرفی پيوند ثابت

 

حمید شرفی

این شعر دارد با خودش افسانه ای را دور می ریزد

دلشوره ی آتش میان لانه ی زنبور می ریزد

در هاله های نور و معنا طرح دستی می کِشد، امّا

از لابلای پنجه هایش وحشت کافور می ریزد

این شعر حتما پابه ماه لحظه های تلخ پاییز است

می خشکد و می افتد و می سوزد و در گور می ریزد

نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
سه شعر از سالار عبدی پيوند ثابت

 

۱ـ آیه آیه والتّینم

از نگاه خاموشت یک ترانه می چینم

خنده تو می ریزد روی بغض غمگینم

در جنون بی باکت چهره که می بینی؟

من درون هر قابی حیرت تو می بینم!

نورسیدگان یکسر از تو قصه می گویند

در من اشک می ریزد خاطرات دیرینم

از لب تو می نوشد طبع شعر طغیانم

ای طراوت دینم  آرزوی آیینم!

نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
شعری از نگین افشاری پيوند ثابت

حالا به جرم بودنمان اعتراف کن

امشب میان من وَ خودت اختلاف کن

مشقی شبیه دلزدگی را ورق بزن

از هر نگاه و بوسه ، دلم را تو صاف کن

نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
شعری از مولود گودرزی فر پيوند ثابت

 

 

مرا به آلزایمری که این روزها گرفته ام ببخش

لبخندت را به جا نمی آورم

مسکّن ها /  از همیشه هشیارترم می کنند

به جا نمی آورم

نظرات[۵] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
قهوه ی تلخ / میثاق بنی مهد پيوند ثابت

یک قهوی تلخم که شکر ریز ندارد

یک حامی مشروطه که تبریز ندارد

چون باقر و ستار که تنها دم کاخی

اسب و سپر و لشگر و تجهیز ندارد

یک بغض فروخورده ام آن تارزنی که

در سیم خودش حزن غم انگیز ندارد

نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
شعری از آیسا حکمت پيوند ثابت

 

 جهان می ایستد

پیاده می شوم

گلّه ای از اسب های وحشی

دور میدان گاوبازی می چرخند

 

چراغ سبز

چراغ قرمز

چراغ رنگ چشم های کسی

که هرگزگاوی در قلبش نچرخید

و هرگز گلوله ای قلبش را نشانه نگرفت

نظرات[۱۶] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
شعری از سلیمان گالشی پيوند ثابت

 

          ای هم اسم بهار،

            رویش و طراوت از ناز مژگانت می بارد…

                    تقصیر تو نیست اگر عاشقت نمی شوم،

                                        ریشه های دلم خشکیده…

 

نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
شعری از صدیقه حسینی پيوند ثابت

 

 در جهان بدون جاذبه ام

مثل آب نخورده ام،سختی

نیمه ی خالی ات پُرم می کرد

توی تلقین حس خوشبختی

 

خودکشی ستاره ای غمگین

وسط سال های بی نوری

تو به اندازه ی خدا نزدیک

تو به اندازه ی خدا دوری

نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
چند شعر از پوریا شیرانی پيوند ثابت

 

 

۱ ـ نبود ها

 وقتی تو بودی، بهار بود

گل بود

تازگی بود

چشم هایم در چشمهای تو جوانه زد

و من در آفتاب تابستان بودن َت، گرم شدم،

– که توانستم پاییز رفتن َت را طاقت بیاورم

نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
دردهای تکراری/ از حامد ابراهیم پور پيوند ثابت

 

حامدابراهیم پور

صدای پای تو در گوش کوچه ها جاری ست

و گریه  آخر این ماجرای تکراری ست

نه شب شده ست ـ که مهتاب بیش و کم بزند ـ

نه قصّه است ـ که باران به صورتم بزند ! ـ

زمان به سر نرسیده ، زمین به هم نشده

و هیچ چیز از این روزگار کم نشده !

همان که بود : همان تکّه سنگ گرد مذّاب

همین که هست : همین آسمان و جنگل و آب !

ببین که تیغ تو بر استخوان نخورده عزیز

ببین که رفتی و دنیا تکان نخورده عزیز  !

نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
چند شعر از سریا داوودی حموله پيوند ثابت

 

 

۱ ـ پرسونا

 تو می شوم

تصویرم را وارونه می بینم

نیمی تو

نیمی توووهای تو

 

من

تو

او با آینه ای بر می گردد

تو به شکل من در می آیی

من نمی خواهم

چیزی باشم

جزآنچه هست

نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
دو شعر از عبّاسعلی کریمی میبدی پيوند ثابت

 

۱ ـ دست درجیب

 بی خیال بهار

و درخت های کاج

این بار

از خیابان پاییزی  به خانه بر می گردم

و کفش هایم را

بر برگ های خشکیده  درختان  آرزو می کوبم .

بی تو …

نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
شعری از محمّدرضا حاج رستم بگ لو پيوند ثابت

 

مونالیزاترین اخم تو لبخند آرزو دارد

که اردک، زشت و زیبا خولیایی های قو دارد

تو از شمسی ترین منظومه مولاناترین بزمی

 که تالار تنت دو مطرب مهتاب رو دارد

دوتادل داری و هر دل دوتا دهلیزوهر دهلیز

هزاران شاتقی زندانی دخترعمو دارد

و من آنقدر گفتم تا که نامت رفت یادت چیست

که مهتا لافتی الّا اگر این دست مو دارد

نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
سه شعر از سیّد رضا محمّدی پيوند ثابت

 

۱ ـ

نفرین به زندگی که تو ماهی من آدمم

نفرین به من که پیش فراوانیت کمم

نفرین به آنکه فرق نهاده ست بین ما

تا تو بهشت پاکی، تا من جهنمم

نفرین به خلقتی که مرا عرضه کرده است

من که تمام رنجم من که فقط غمم

نظرات[۷] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
سه شعر از نجیب آگاه (از افغانستان ) پيوند ثابت

۱ـ معتاد

 معتادم و

یک قرص لبخند

برای سه شبانه روزمن کافی ست

 

۲ ـ پلّه ها  

 از پلّه های می جهم

اعداد در سیر صعودی به صفر می رسند

نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
شعری از پوریا میررکنی پيوند ثابت

 

شبی که کودک آدم ز بند ناف افتاد

کلاه آرزویش پشت کوه قاف افتاد

 

زمان به طرز عجیبی گذشت از ساعت

میان عقربه ها نیز اختلاف افتاد

نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
شعری از محمّدحسین ملکیان ( فراز ) پيوند ثابت

 

قهوه را بردار و یک قاشق شکر… سم بیشتر

پیش رویم هم بزن آن را دمادم بیشتر

قهوه ی قاجاری ام همرنگ چشمانت شده ست

می شوم هرآن به نوشیدن مصمّم بیشتر

نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
چشم هایش / مهرنوش قربانعلی پيوند ثابت

 

 

چشم هایش

اشتباه نکنید!

دیباچه‌ی «چشم هایش» خطاب به خواب‌هایم نیست

و از هوای کرج که به نامم سند زده‌اند

بیش از رودخانه‌ای برنداشته است

تقصیرپوستم نیست که درآن نمی‌گنجم

یا داستانی که نعل وارونه به یادگاری ” داوینچی” می‌زند

” بزرگ” بود ولی در اتّفاق دیگری افتادم

ابر از آسمان تبعیّت می‌کند یا آسمان از ابر؟

پرسشی که پایم را به عاشقی کشید

و دیگر جدا نشدیم!

 

نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
سه شعر از نسرین ارتجایی پيوند ثابت

 

۱ ـ دخترمار

وختی گرویا نوون،میشیا کدخدان(۱)

 و کدخدا موش ها

عشق را در سوراخ ها پنهان می کنند کنار مارها

نظرات[۵] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
حرمت شکست / حمید شرفی پيوند ثابت

  حمید شرفی

حرمت شکست، آینه بندی حرام شد

 فرصت برای عشق نوشتن تمام شد

 در کوچه های یخزده اشکی عبور کرد

 بغضی نشست، سایه ی غم مستدام شد

نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
سه شعر از مهدی جلالی سروستانی پيوند ثابت

 

۱ـ 

نرفته ام

که نشانی پدیدار نگردد

باران آورده ام

خود را

          و اشک هایم

که از هجوم پر هیاهوی باران

کم نمی کند .

نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
دو شعر از فرزاد فرنود ( از افغانستان ) پيوند ثابت

 ۱ـ

هیچ می دانی … ؟

وقتی دست های گره زده

ازسینه ها باز می شوند وبه رکوع می روند

و پاهای تپاک زده

ازبانگ ناقوس کلیسا

به هم می رسند

نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
شعری از مرجان مجیدی پيوند ثابت

 

برای عزیزان درگذشته در حادثه سقوط هواپیمای ارومیه و استاد گرامی دکتر رضا مرادی که آخرین جلسه ی درسش ناتمام ماند.

 _________________________

 در این برودت بی تردید

 که مرگ مرا پس می زند

 تا تاول های انگشتانم را

 به خاک پس دهم

 در این هیاهوی پر کابوس

 که مرگ آمده و مانده و نمی رود

 تو بر نمی گردی

نظرات[۴] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
چند شعر از لیلا فرجامی پيوند ثابت

 

۱ ـ

از طناب نور

عقربی سیاه

بالا رفته ست.

چه کس نیش خواهد خورد؟

۲ ـ

آدمها

ریلهای قطاری اند بر خاک

نهایتی نمی شناسند

می روند

در موازات بادها

نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
پایان / سیاوش جلیلیان پيوند ثابت

احتمالا” همه چیز در خلوت یک غار شروع شده است

 احتمالا” اتفاقی افتاده است

اهالی همه وحشت کرده اند

و در تنهایی شان به خدایی رسیده اند

تا در نیمه ناقص کودکان حلول کنند

اما ما در سرنوشتی ترکش خورده به هم پرت شدیم

نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
به زبان دری ببوسی ام / ناهید عرجونی پيوند ثابت

 

عصر بخیر

چشم بادامی کافی نت های بی در و پیکر

که از خیابان های شلوغ

! سر آورده ای

نظرات[۰] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
کوتاه به مثل درازی یلدا / حمیدرضا اکبری شروه پيوند ثابت

قبول کرده ام دستی دراز نکنم / تا نچینم ستاره ای !

اتّفاقم  / می مانم 

کوتوله ای بریده از جغرافیایی

به مثل گریه / بی رود در چشمم !

می گردم به گردی پیدایی / ناپیدا

که گیتار هم بزنم لورکا نمی شوم

نه ویکتور خارا / به صدا  

نه مولوی به صدای دف

کوتاه به مثل درازی یلدا

همین شبم / وسوسه ای به چیدن ستاره !

نظرات[۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
همه ی دختران زیبا بی گوشواره اند / سریا داوودی حموله پيوند ثابت

 

آیینه من می شود

من زن زیبایی

که در هیچ آیینه ای دیده نمی شود 

با هیچ کس حرفی از گیسوان من مگو

می خواهم از پشت دیوارهای وحشی خود را معرفی کنم

یکی بود تو

یکی نبود من

ازتو آفتاب شهریور ماند

از من دست هایی که تقویم را گم کرده اند

از خواب کوه که برمی گردم

ترا پشت ویرگولی پنهان می کنم

میان آیینه های زخمی تنها منم

که حروف نام ات را در زنبقی سپید پیچانده ام

حالا دور از تمام دوستت دارم ها

با چراغ می گذرم

تا هیچ حرفی نتواند از میان ما بگذرد

نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
شعری از محمّد قائدی پيوند ثابت

دلیل جاذبه ات سیب بود یا نیوتن ؟

که فکر کردى وچرخید درهوا نیوتن؟

برای بار سى ام فرض می کنم خود را

که رفته ام به تماشاى سیب با نیوتن

 

شبیه پوچ … شبیه خطوط نامرئى …

شبیه دست تو دستم رسید تا نیوتن

 

سؤال می کنم از دخترى که پیشم نیست

براى عشق ، چرا سیب نه؟ [چرا نیوتن؟!]

 

چه فرق می کند امشب کدام باید شد:

پسا مدرن ، پسا سیب ، یا پسا نیوتن؟!

 

[هنوز معتقدم کار سیب ها بوده ست

که له شده ست چنین زیردست و پا نیوتن]

نظرات[۲۵] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
شعری از مرضیه فرمانی پيوند ثابت

تلفظ چندین بوق ممتد آنور خط

صدای گریه / تری پشت خط مشترکی

گرفته دستت را توی مشت خود محکم

شبیه دلداری دادن کسی[ الکی]

زنی شبیه به تو توی آینه زل زد

که دور از چشمت گریه کرده  قایمکی

 

 

به من بچسب، و هر شب مرا تنفس کن

تمام لحظه ی بیدار و خواب این بالش

به من بچسب و بگو اینکه دوستم داری

کمی بلندتر از این به لحن یک خواهش

به من بچسب و جهان مرا یکی کن با…

ـ ” نفس نمی کشه انگار تموم شده کارش” ـ

نظرات[۵] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
شعری از رقیه خدابنده اویلی پيوند ثابت

 

 بوسه ام توی پاکت پستی است 

 سفت می چسبمش که در نرود

نرود پشـت تمبـر جا بخورد 

 یا از آن دور ، دورتر نرود

 

 حال و روزم مساعد ِ الکی ست 

 ترس یک جنگ تازه توی دلم

نامه یک جور عادت غلط است 

 مال وقتی که مطلقا” کسلم

نظرات[۱۱] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
چند شعر از جلال خسروی پيوند ثابت

۱ ـ

چه خوب

شاید لب هایت

از پلّه های این سطرها

بالا بیایند

بالا بیایند

خوشه های ابر را ببوسند

 دنیا

به دنیا بیاید.

 

۲ ـ

 

از پوشه های GMAIL

یا YAHOO!

 آمده این جای صندلی

انار

گلابی

نمی دانم

شاید هم دست های تو باشد

میوه ای که ریشه هاش

به ماه باز می شود… 

دستم را می گیرد

قدم می زنیم.

نظرات[۴] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
فریاد / دکتر مجید پویان پيوند ثابت

 

با یک نگاه ، یک هیجان،یک صدا که من 

فریاد می زنم که بگویم تو را… که من،

در بغض شهرزاد گلویم نشسته است

در انفجاری از خفقان پادشا که من،

هی خیره می شوم به تو و تو به دوردست…

هایی که گم شده است در این ناکجا که من

می خواهم از خودم بگریزم به سوی تو

از هر طرف که می نگرم مارها که من،

کز می کنم و می رسد از دورِ دورِ دور

کم کم صدای مبهم یک آشنا که من

نظرات[۶] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
شعری از پگاه عامری پيوند ثابت

 

چقدر  زبانت  آشناست !

از نوع  زبانی  که  با آن آدم ها

از سر ِ آدم ها

کلاهشان  را بر می دارند !

یعنی  شیطان  روز ِ جزا

 پس از مواجهه با تو در جهنّم

به کدام خدا پناه می برد ؟

نظرات[۲] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 
سه شعر از سامان سپنتا پيوند ثابت

۱ ـ

درخت

مطابق قانون جنگل

بزرگ می شود

میرزا

کوچک

۲ ـ

آدم گرسنه آمد و اشاره کرد: سیب!
دیگری که یک دو تار کهنه داشت ؛
گفت : دف!
آن یکی که چایی اش بدون قند بود؛
گفت: پولکی!
وآن یکی که زیر قرض بود؛
نعره زد که : سکه ی طلای تازه ! آه!
کودک آمد و کنار پنجره
خیره شد به آسمان و گفت: ماه!

نظرات[۳] | دسته: شعر | نويسنده: admin | ادامه مطلب...

 

No Image
No Image No Image No Image
 
 
 

انتشارات شهنا

انتشارات شهنا
1
No Image No Image